Monday, December 14, 2009

معرفی مختصر خمینی و خامنه ای


حسین پویا
بیستم آذرماه هشتاد و هشت (12 دسامبر 2009 )

ملت و دانشجویان غیور ایران ابتدا شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سر دادند و بعدش هم عکس خمینی دجال را آتش زدند و پاره کردند. حتی اگر این عکس پاره کردن به قول برخی ها سناریویی از پیش تهیه شده توسط وزارت کشتار و شکنجه آخوندها باشد، آن شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" از دهان دانشجویان و مردم ایران بیرون آمد و معنای آن هم این است که ملت ایران به خوبی دریافته اند که عامل اصلی همه بدبختی هایی که دامنگیر کشور ما شده همین ولایت فقیه و همان خمینی دروغگو و دجال هستند و خامنه ای هم ادامه دهنده راه خمینی است.


معرفی نامه مختصر خمینی و خامنه ای
به مناسبت پاره شدن عکس خمینی و خامنه ای


خمینی واقعا ضد بشر بید
از آن آخوندهای کله خر بید

مخالف بید با علم و تمدن
به این خر بودن خود مفتخر بید

به واقع کله ی گندیده ای داشت
از این بوگند حتما باخبر بید

پر از خون بید افکار خمینی
و تفریحش قصاص با تبر بید

خمینی دائما نیرنگ می کرد
دروغ و خدعه اش از حد به در بید

نبی در اشکمش یک روده راست
تماما روده هاش مثل فنر بید

اگرچه لاجوردی بید جلاد
خمینی خود از او جلادتر بید

برای خامنه، الدنگ قاتل
خمینی راهبر بید و پدر بید

از او آموخت این الدنگ کشتن
وگرنه خود گدایی در به در بید

خمینی داد آن دستور سرکوب
خمینی گفت "خندیدن خطر بید"

"خفه باید بشه صوت مخالف"
گدا هم با خمینی هم نظر بید

"قلم را بشکنید ای پاسداران
قلم خود باعث طغیان و شر بید

قلمزن هم مجازاتش شدید است
به چشم ما قلم چون نیشتر بید"

به اسم کافر و دشمن گرفتند
هرآنکس را که گفتارش دگر بید

پس از او خامنه شد جانشینش
از او، هم خرتر و هم گرگ تر بید

خمینی آیت الهی شقی بید
ولی این روضه خوان یک گله خر بید

خمینی بید یک آخوند دجال
که شیادی برایش یک هنر بید

زمان شاه، آن آخوند شیاد
به دنبال حقوق جنس نر بید

اگر از حق زن جایی سخن رفت
رگای گردنش از جا به در بید

ولی این روضه خوان خاک بر سر
که از اوضاع حاکم با خبر بید

سر منبر یه خورده شکوه میکرد
واسه ای بی که گاهی در بدر بید

ولی تا بر خر قدرت سوارید
ترکمون زد، اونم مار دوسر بید

خمینی قاتل و جلاد مردم
پس از او خامنه از او بتر بید

به ریش و ریشه این هردو پفیوز
به زودی میدهد ملت دوتا گاف




Saturday, December 5, 2009

مصاحبه احمدی نژاد با خبرگزاری فارس



چهاردهم آذرماه هشتاد و هشت

احمدی نژاد و مدیریت جهان!!

خبرگزاری فارس: احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه ما ۲ ماموریت مهم داریم گفت: ماموریت نخست ما ساختن ایران است و ماموریت دوم ما آمادگی برای ورود به مدیریت جهان است.

خبرنگار خبرگزاری پارس: جناب آقای دکتر استاد رئیس جمهور با تشکر از اینکه بنده را به حضور پذیرفتید.
بنده هم مثل بقیه امت شهیدپرور حزب اله و بقیه بسیجی ها، واقفم که جنابعالی در حالیکه زیر سایه ولی فقیه، پشت سر هم مشت به دهان استکبار جهانی و دشمن زبون زده اید، در ساختن ایران هم کاملا موفق بوده اید و ما الان ساخته شده ایم و شما نه تنها ما را ساخته اید بلکه ولی فقیه و برخی از آیات عظام را هم حسابی ساخته اید. اما خواهش میکنم بفرمائید که در زمینه مدیریت جهان چرا فکر می کنید که الان آمادگی اش را دارید و چه برنامه ای برای مدیریت جهان دارید؟

احمدی نژاد:
اولا که بنده را همان دکتر استاد صدا بزنید کافیه چون خوب حالا دیگه همه ی دنیا رئیس جمهور بودن ما را قبول کرده اند. خوشبختانه شما میدانید که در مورد ایران مسئله ساخت و پاخت و این حرفها نیس و فقط ساختنه که این را هم همه ی کشورهای دنیا الان قبول دارند. اما در زمینه مدیریت و رهبری جهان عرض میکنم که اولا ما در طول این چهارسال گذشته در زمینه علمی رشد ده برابر داشته ایم. مصداق این ادعا هم این است که ما تابحال فقط یک مرکز غنی سازی در نطنز داشتیم که حالا بحمداله قرار است که بزودی بشود ده سایت. این مسئله را شاید شما نتوانید خوب بفهمید و حق هم دارید. برای فهم این مسئله آدم باید حداقل متخصص ترافیک و رفت و آمد باشه. خوب این مسئله باعث ولوله ای در دنیا شده که همین دیروز چینی ها و روسها و فرانسویها به ما مراجعه کردند که به اونها رهنمود بدیم که اولا چندتا سایت باید بسازند که تا پنجاه سال همه جور برق و باطری و اجاق گاز و پلوپز اتمی داشته باشن. و خواستن که ما اون سایت ها را براشون برنامه ریزی کنیم. که البته بنده منوط کردم به نظر ولایت فقیه و بعدش هم یک همه پرسی از مردم اون کشور ها در مورد اینکه ما چه موقعی مدیریت و رهبری جهان را در دست بگیریم. ضمنا باید کمک کنن که این امریکائیها را که حالا دارن برای ظهور حضرت مهدی مشکل سازی می کنن و میخوان مانع ظهور اون حضرت بشن را یه جوری بریزیم دریا.

خبرنگار:
به به! به به! طیب الله استاد دکتر. یعنی در واقع ما راه زیادی تا احمدی نژادی کردن جهان نداریم.

احمدی نژاد:
آفرین به هوش شما. شما هم مثل اینکه از خانواده خود ما هستید. به قول شاعر شیرین سخن:
هان جهان احمدی نژادی شد
سانتریفوژ ما زیادی شد
ماه ذیحجه هم جمادی شد

خبرنگار:
احسنت. طیب اله حاج آقا استاد دکتر. به نظرم باتوجه به اینکه این شعر سه مصرعی است که این خودش یک نوآوری فلسفی تکنیکی است و ضمنا بسیار پرمعنا ست و بخصوص مصرع سومش که یک دنیا معنای فلسفی داره، حتما این شعر باید از خودتون باشه استاد. درس فهمیدم؟

احمدی نژاد:
خوب دیگه. حالا شما زیاد اصرار نکنید. یه جورایی ما اینیم دیگه. بالاخره ما یه وقتایی که فرصتی میشه و وارد افکار فلسفی میشیم یه الهاماتی به ما میشه که خوب روی کاغذ میاریمش. شما توجه دارید که امام هم همینطور بودند و البته اشعارشون بعداز فوتشون چاپ شد که ما تصمیم داریم قبل از فوتمون دیوانمون را به چند زبان بدیم برامون بنویسن. اما اجازه بدید بریم سر برنامه های ما برای اداره جهان. خوب همانطور که میدانید ما در واقع میخواهیم ابتدا اقتصاد و سیاست دنیا را درست کنیم. بنابراین اولین برنامه ما این است که یارانه ها را در همه کشورهای دنیا هدفمند کنیم. البته این اطلاعاتی که من به شما میدم محرمانه است و جایی درز نکنه که ممکنه برای ما دردسر درس کنه و دیگران در اجرای این برنامه ها از ما جلو بیفتند.

خبرنگار:
- ولی قربان در بسیاری از کشورها مثل کشورهای اروپایی، یارانه ای وجود ندارد.

احمدی نژاد:
- جدی میگی؟ خوب همین خودش یک اشکاله. این خودش نشانه این است که این کشورها در مسیر درست حرکت نمی کنند. خوب ما ابتدا برای مدت چند سال در این کشورها یارانه غیرهدفمند برقرار می کنیم و بعد یارانه هاشون را هدفمند می کنیم. خوب این مسئله را همینجا ختم می کنیم و میریم سر موضوع دیگه. جهت اطلاع بسیجیان عزیز عرض می کنم که
علمای ما اخیرا فهمیده اند و به ماهم فهمانده اند که علت اصلی تورم اقتصادی و همینطور عقب ماندگی علمی و فرهنگی غرب در این است که در دانشگاههای اونجا دختر و پسر بصورت مختلط و بدون رعایت موازین شرعی در سر کلاسهای درس حاضر می شوند. خوب ما از اولین کارهایی که در سطح اروپا و امریکا خواهیم کرد همین جدا سازی زنان و مردان در دانشگاههاست. آنوقت مردم غرب خواهند دید که چه پیشرفت عظیم علمی در مدت کوتاهی نصیب جامعه شان خواهد شد و ای بسا بتوانند به سطح علمی خود ما برسند و بتوانند مثل ما ده تا سایت غنی سازی درست کنند و با ما در زمینه برخی مسائل علمی به رقابت بپردازند.

خبرنگار:
استاد دکتر درود برشما. حزب اله واقعا به وجود شما افتخار می کنه. به قول شاعر؛ احمدی احمدی تو نورچشم مایی / وقتی که اینجا نیستی / در ونزوئلایی.

احمدی نژاد:
به به!! طیب اله. خوب بله! حزب اله و بسیج یکی از کاراش همینه که به ما افتخار کنه برادر. برای اینکه اونا می فهمن که ما با برنامه هسته ای چه خدمتی داریم به جهان می کنیم. ما خودمون هم البته وقتی مشغول افتتاح یک پروژه جدید نباشیم مشغولیت اصلی مون اینه که به وجود خودمان افتخار بکنیم. یعنی در واقع به قول شاعر که البته حالا دیگه شما شاعر را می شناسید:
ما افتتاح می کنیم
ما افتخار می کنیم
پس ما چیکار می کنیم؟
پس ما دو کار می کنیم.
یا افتتاح می کنیم. یا افتخار می کنیم

در زمینه فعالیتهای هسته ای هم برادران بسیج و بخصوص لباس شخصی ها مطلعند که ما اگر برخلاف میل و خواسته و برنامه خودمان یک وقت بمب اتمی هم بسازیم برای مقابله با لشگر اجنه است که بنا بر روایات معتبر قرار است در آخر زمان به فرمان جعفر جنی و زعفر جنی از آسمانها بر زمین حمله ببرند و مردها را از بین ببرند تا خودشان با زنها ازدواج کنن و نسل جدیدی درس کنن که سم داشته باشه ولی دم نداشته باشه و بعدش هم بر این کره زمین حکمروایی کنند. که البته جن ها هم به نوعی تمایل به دموکراسی از نوع غرب دارند که حکومت فاسدی است. البته ما به محض اینکه رهبری و مدیریت دنیا را در دست بگیریم یک نیروی بسیج چند میلیونی از بسیجی های سراسر دنیا درست می کنیم تا امام راحل به آن آرزوی دیرینه اش که داشتن بسیج بیست میلیونی بود برسد. با همین نیروی بسیج هم هست که در مقابل لشگر اجنه خواهیم ایستاد.

خبرنگار:
استاد دکتر داشتید در باره برنامه اقتصادیتون برای نجات جهان از این کفر و فساد و ورشکستگی که به غیر از کشور اسلامی ما همه جهان را در برگرفته می فرمودید.

احمدی نژاد:
ما البته بر اساس رهنمود های مقام عظمای ولایت فقیه حرکت می کنیم. البته خودمان هم ابتکاراتی داریم که انجام میدیم. اولین کاری که ما در این زمینه خواهیم کرد و الان هم دست به کار هستیم اینست که این کسانی را که این روزها به خیابانها میان و برای ما درد سر درست می کنند یه جوری مسئله شان را حل و فصل کنیم. البته عمه جانم گفته که این مسئله تظاهراتا ربط زیادی به تورم و ورشکستگی و فساد اخلاقی کشورهای غربی نداره ولی مقام عظمای ولایت میگن که داره و اینها همه عوامل دشمن زبون هستن و باید سرکوبشون کنیم وگرنه نمیتوانیم دنیا را از این فساد و مشکلات اقتصادی نجات بدیم. برنامه های دیگه ای هم داریم ولی خوب چون جزو اطلاعات سری حکومت ما محسوب میشه نمیتونم بگم. خوب دیگه وقتت تمام شده. متشکر باش و امیدوار باش که من زودتر مدیریت جهان را بر عهده بگیرم. بعدش هم جمع کن برو.

خبرنگار:
جناب آقای دکتر استاد احمدی نژاد از وقتی که به ما دادید متشکریم و امیدواریم که هرچه زودتر مدیریت جهان را برعهده بگیرید و جهان را از این مشکلات اقتصادی و فساد اخلاقی خلاص کنید.

------------------

وبلاگ نوشته های حسین پویا

http://hosseinpooya.blogspot.com/

Monday, November 23, 2009

بررسی مشکل فساد و عوامل آن در ایران


23 نوامبر 2009

بررسی مسئله فساد و عوامل آن در ایران
در خبرها آمده بود که «سازمان شفافیت بین‌المللی» گزارش سالانه‌ی خود را منتشر ساخته است و این گزارش کشورهای جهان را بر پایه‌ی فساد در بخش‌های دولتی رده‌‌بندی می‌کند. ایران در میان ۱۸۰ کشور جهان، در رده‌ ۱۶۸ قرار دارد. سازمان شفافیت بین‌المللی (Transparency International) گزارش خود را برپایه‌ی ارزیابی از فساد دولتی تنظیم می‌کند. ملاکهای سنجش این فساد، اختلاس، رشوه‌گیری، خرید و فروش پست‌های دولتی، رشوه‌پذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در میان سیاستمداران و مقام‌های دولتی، عدم مقابله کافی یا ناکارایی در پیکار علیه مواد مخدر و غیره است. بر اساس گزارش سازمان شفافیت بین‌المللی، سومالی فاسدترین کشور جهان است و در قعر جدول جای دارد. جمهوری اسلامی ایران با کسب فقط ۸/ ۱ امتیاز مکان ۱۶۸ ‌جدول را به خود اختصاص داده و با فاسدترین کشورهای جهان فاصله‌ی اندکی دارد. تازه ایران همین جایگاه را نیز با کشورهایی چون بروندی، گینه، هائیتی و ترکمنستان شریک است. بر این پایه می‌توان گفت که تنها هفت کشور در جهان از دیدگاه فساد در دستگاه‌های دولتی، در وضع وخیم‌تری نسبت به جمهوری اسلامی ایران قرار دارند
با خودم گفتم که حالاست که بعضی از این تحلیل گرها که احتمالا غرض و مرضی هم دارند و جزو اذناب دشمن زبون هم هستند ومیخواهند هر چیزی را توی سر سیدعلی گدای مظلوم و یا دکتر احمدی نژاد محروم بزنند با خواندن این خبر، بدون در نظر گرفتن حقایق و واقعیت های ملموس در کشور ایران و بدون دیدن تلاشی که توسط مسئولان نظام بخصوص شخص ولی فقیه برای حل مشکل فساد در کشور به عمل می آید، بلافاصله بادی به غبغب انداخته و قیافه فیلسوفانه ای به خود گرفته و عوض اینکه توی دهان دشمن زبون بزنند؛ می فرمایند: بع......له آقا!! از قدیم گفتن که:
ماهی از سر گنده گردد نی زدم
فتنه از عمامه خیزد نی زخم

اما بنده عرض می کنم که آدم خوب است که حتی در مورد دشمنش هم انصاف داشته باشد. اولا کسانی که آن گزارش را داده اند هرگز توجه نکرده اند که در ایران قوانین و مقررات و دستورات "اسلام" است که حاکم است. بسیاری از مقامات براساس همین دستورات است که عمل می کنند و کارشان صد در صد "شرعی" است. این دستورالعمل ها را میتوان در رساله عملیه مرحوم امام خمینی (می بخشید که بنده از این دجال جلاد ضد ایرانی عامل همه ی بدبختی هایی که ملت ایران دچارش هستند با احترام نام می برم. داستان این است که بنده تازگی ها مودب و دموکرات شده ام و تصمیم دارم از این به بعد از همه جلادان عالم مودبانه اسم ببرم. به هیتلر خواهم گفت مرحوم آقای هیتلر و به چنگیز خان مغول هم خواهم گفت مرحوم آقای چنگیز خان. البته ممکن هم هست که بخواهم به همین زودیها یک سری هم به ایران عزیز که خیلی دلم برایش تنگ شده بزنم.) یکجا ملاحظه نمود. شهرام جزایری از درآمدی که داشته به همه ی این آقایان سهم امام و خمس و ذکات و صدقه داده. این هیچ ربطی به رشوه و فساد ندارد. البته به حمداله حکومت از داستان شهرام جزایری مظلوم و ظلمی که به او شد عبرت گرفت و حاصلش این که سردار محصولی که در این سالها از راه حلال میلیاردر شده حالا بجای اینکه در اوین استراحت کند، دارد به عنوان یک وزیر میلیاردر به کشور خدمت می کند. البته برخی از دشمنان از این موضوع سوء استفاده کرده و مطرح می کنند که مشکل در افراد نیست و اگر ده بار دیگر با همین قانون اساسی موجود از اول شروع کنند بعد از بیست سی سال به همینجایی می رسند که حالا رسیده اند. خوب البته اینها قصدشان این است که زیرآب مرحوم آقای خمینی دجال و اصلاح طلبان و طرفداران قانون اساسی ولایت فقیه را بزنند و ما نباید به دامشان بیفتیم.

و اما گیریم که این گزارش کمی هم درست باشد (که نیست و حتما باز هم دست استکبار است که از آستین دشمن زبون درآمده) باید به این سوال پاسخ داد که چرا دستگاه دولتی درکشور ایران به این درجه از فساد رسیده است؟ مقام عظمای رهبری همواره در این مورد فرموده است که کار کار دشمن زبون و دست استکبار جهانی است که از آستین صهیونیزم بین الملل بیرون آمده است. دشمن زبون و صهیونیستها از یک طرف مقامات را اغوا می کند که رشوه بگیرند و بقول امام خمینی دجال چه و چه بکنند و از طرف دیگر سر آدمهای سالم و صلاحیت دار را زیر آب میکند. تصورش را بکنید؛ کشور را لاجوردی داشت به یک جایی میرساند اما نگذاشتند. اولش که یک عده ای نفوذی دشمن زبون سعایتش را کردند و از کار برکنار شد و بعدش هم که مجاهدین امانش ندادند که شاید در پست وزارت و یا در مسند قضاوت کمک کار "آقا" بشود و نگذارد کار به اینجا بکشد. خاتمی هم که وقتی از زحمات او قدر دانی کرد که دیگر دیر شده بود و او در این دنیا نبود. اگر چه که قاضی مرتضوی و حسین شریعتمداری سعی کردند جای او را پر کنند اما به قول شاعر "میان ماه من تا ماه گردون / هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا".

البته عامل بدشانسی را هم که اغلب به کمک دشمن زبون می آید نباید از نظر دور داشت. خوب سربازان گمنام امام خمینی دجال به فرماندهی سعید امامی مظلوم ریشه فساد و مشکلات کشور را شناسایی کرده بودند و با توجه به رهنمودهای رهبر عظیم الشان و فتوای علمای بزرگواری مثل مصباح یزدی و جنتی و دیگران، تعدادی از آن عوامل را لت و پار کردند. برنامه هم داشتند که بقیه عوامل فساد را هم در زمانی که همگی در اتوبوسی عازم یکی از کشورهای شمال ایران بودند در بین راه نابود کنند که باز هم بدشانسی آوردند و اتوبوس به دره نیفتاد. و بعدش هم که عده ای نمک نشناس قضایا را لو دادند. نفوذی های دشمن زبون هم برای خواباندن سر و صدا ها سعید امامی مظلوم را با واجبی خالص سربه نیست کردند. خوب وقتی با کسانی نظیر سعید امامی اینطور برخورد میشود و اینطور آنها را قربانی می کنند چطور میشود انتظار داشت که مملکت دچار این مشکلات نشود. با اینحال رهبر عظیم الشان کوتاه نیامده و دستور فرموده اند که سر هر کوچه و گذری چوبه دار و جرثقیل اعدام برپا شود. تا آیندگان نگویند که ایشان در مقابله با فساد و مشکلات از چیزی فروگذار کرده.
به گزارش خبرگزاری فارس در 27 آبان هشتادو هشت، صادقي, دادستان جنايتكار اهواز, به اعدام 30تن از زندانيان طي هشت ماه گذشته اعتراف كرده است. به گفته وي 13نفر به اتهام قاچاق مواد مخدر , سه زنداني به اتهام «محارب و مفسد في الارض» و يك زنداني به اتهام سرقت و 13تن ديگر تحت عنوان قصاص, اعدام شده اند.
خلاصه کلام اینکه نباید بی انصافی کرد و زحمات کسانی مثل عسگر اولادی و دوستانش در هیئت موتلفه و بازار برای اعتلای اقتصاد ایران و در واقع کندن ریشه فساد اقتصادی و بخصوص ریشه فسادی که در کارخانه های تولیدی داخلی بود را قدر ندانست و فراموش کرد. پیدا شدن کسانی مثل شهرام جزایری و همین سردار میلیاردر محصولی خودمان که حالا هم در لباس وزارت به دولت خدمت می کند و هم در لباس سپاهی به رهبر خدمت می کند و هم در لباس یک تاجر موفق به بازار خدمت می کند از میوه ها و نتایج همین زحمات است.

واقعیت این است که همه میدانند که در همه جای دنیا برای جلوگیری از فساد و برای حل مشکلات کشور از پلیس و شلاق و شکنجه و کهریزک و تجاوز استفاده می کنند. برای مقابله با فساد باید همه جا را پلیس گذاشت. خوب در همین راستا بوده است که دولت دکتر احمدی نژاد به دستور ولی فقیه برای همه چیز پلیس گذاشته است. از پلیس ترافیک و اسکی و دریا بگیر تا پلیس اینترنت و سینما و دانشگاه وبیمارستان و ورزشگاهها. البته ظاهرا گذاشتن پلیس برای آبریزگاههای عمومی از قلم افتاده که این مشکل هم بزودی با توجه به رهنمودهای رهبر عظیم الشان حل شده و پلیس آبریزگاهها هم که روی لباسشان آرم آفتابه نصب شده مشغول کار مشوند تا یکوقت در آنجا افراط و تفریطی پیش نیاید و برخی از درآمدهای مربوطه هم به صندوق دولت واریز شود.

بعلاوه باید توجه کرد که به زحمات ولی فقیه در این زمینه ریشه کنی فساد کم بها داده نشود. مثلا در همین انتخابات چند ماه پیش، خوب یک عده ای که رای ندادند. یک عده ای هم خوش خیالانه رفتند و اشتباها به کسانی مثل موسوی و کروبی رای دادند. در حالیکه فرد شایسته ای مثل احمدی نژاد هم کاندید بود. خوب اینجا بود که رهبری نقش سازنده خودش را نشان داد و با مایه گذاشتن از آبروی خودش و تن دادن به برخی اهانت ها و فحاشی ها از سوی برخی از مردم، مشت محکمی به دهان دشمن زبون زده و به آقای احمدی نژاد تکلیف کردند که وظیفه سازندگی و پیشرفت و مبارزه با فساد کشور را برای یک دوره چهارساله دیگر هم برعهده داشته باشد. ایشان هم طبق دستورات "آقا" می بایستی همکاران خود را از بین کسانی انتخاب کند که حد اقل یک دکترا از یکی از دانشگاهای معتبر جهان نظیر آکسفورد و غیره داشته باشند تا سازندگی و پیشرفت در حد کمال انجام شود. تصمیم بنیادین حذف یارانه ها مگر غیراز چنین دولت باسواد و لایقی از دولت دیگری هم بر می آمد؟ این کار مشکل فساد در باقی مانده کارخانه های داخلی را حل خواهد کرد و به زودی همه شان بجای تولید جنس به سراغ وارد کردن جنس می روند که خودش باعث اعتلای اقتصاد کشور خواهد شد.

یکی دیگر از عوامل مهم فساد در دستگاه اداری کشور همین مسئله مختلط بودن محیط دانشگاهها است. البته این مسئله هم کار همان دشمن زبون است که "آقا" همواره نسبت به حضورش در همه ی پهنه ها هشدار میدهد. خوب وقتی که دختر و پسر در کنار هم در دانشگاه ها راه می روند و درس میخوانند و گاهی اوقات هم اعتراض و تظاهرات می کنند نمیشود انتظار داشت که فلان وزیر دولت یا معاونین و مشاورین و مدیر کل هایش در ازاء انجام خدمات برای مردم از آنها "حق و حساب" مطالبه نکنند و رشوه نگیرند. و یا کارخانجات و شرکتهای بزرگ دولتی مثل شرکت مخابرات را به درصدی از قیمت واقعی به سپاه و بسیج و بنیاد مستضعفین و غیره نفروشند. این چنین است که نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه تلاش مجدانه دارند که این جدا سازی دانشجویان دختر و پسر زودتر انجام بشود تا نتیجتا مشکل فساد و رشوه خواری و اعتیاد و فحشاء و غیره کشور از بیخ ریشه کن شود.

البته در این مورد حرفهای دیگری هم هست اما برای اینکه دشمن زبون از این حرفها سوء استفاده نکند همینجا قضیه را درز می گیریم. به امید روزی که قوانین و مقررات گرفتن رشوه و بالا کشیدن بیت المال و فروش مواد مخدر در رساله عملیه رهبر عظیم الشان به وضوع برای مومنین شرح داده شود تا مردم دچار سردرگمی نشده و حقی از کسی ضایع نشود.

Sunday, November 8, 2009

سخنرانی خامنه ای برای دانشجویان



چهاردهم آبان 1388

سخنرانی خامنه ای برای دانشجویان بسیجی
بعد از سیزده آبان

بسم اله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم و علی چماقاتکم و ساطوراتکم و باتوناتکم جمیعا.

عرض کنم که، دیروز در یوم الله سیزده آبان مردم ایران و شما بسیجی ها نشان دادید که همگی با دولت و ولایت فقیه همراه هستید. همانطور که بارها رسانه های ما گفتند، همه آن مردمی که روز سیزدهم آبان به خیابانها آمده بودند از خودمان بودند. من خودم شنیدم که شعار میدادند مرگ بر دیکتاتور. و خوب این نشان میدهد که مردم ما مخالف حکومت دیکتاتورهایی نظیر قذافی و حسنی مبارک هستند. البته عوامل دشمن اینطور اشاعه داده اند که منظور اینها از دیکتاتور برخی از فرماندهان بسیج و سپاه بوده اما خوب بگذار دشمن زبون هرچی میخواد بگه کیه که اهمیت بده. بنده به شما عرض می کنم که من دیگر خیالم راحت شد که حکومت اسلامی ما هیچ مخالفی ندارد و کاملا تثبیت شده است. همه اینها حاصل زحمات شما دانشجویان بسیجی و لباس شخصی است. البته زحمات برادران سپاه در مشغول کردن و ساکت کردن و خنثی کردن و کشت و کشتار منافقین در عراق هم بسیار برای ما موثر بوده و قابل قدر دانی است. بنده همین دو سه روز پیش آقای لاریجانی رئیس مجلس را دوباره به عراق فرستادم تا موکدا از دوستانمون بخواهد که بازهم تا می توانند برای آنها مشکلات درست کنند و درگیرشون کنند. آبشون را و برقشون را و حتی نانشون را قطع کنند. عرض کنم که، به هر بهانه ای براشون درد سر درست کنند تا همه ی وقت و انرژی شون در همین مسائل تلف بشود. انشاءالله که برادران عراقیمون براساس قول و قرارهایی که داشتیم عمل خواهند کرد و نخواهند گذاشت که منافقین مشکلی برای ما درست کنند. البته یک علت دیگر اینکه در سیزدهم آبان اغتشاشگران و عوامل دشمن زبون به خیابانها نیامدند خوب این بود که بنده از قبل به اونها اخطار دادم که نیان و فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی هم به اونها اخطار موکد دادن که حق ندارن بیان شلوغ کنند و شعارهای انحرافی بدن. و خب بحمدالله نیامدن و شعارهای انحرافی هم ندادند و ما بازهم مشت محکمی بر دهان دشمن زبون زدیم.

باید عرض کنم که بنده هروقت شما دانشجویان بسیجی را می بینم واقعا روحم تازه میشود. البته خوب گاهی بوی پاهای شما مشام بنده را می آزارد اما خوب طیب اله به شعارهای شما که بوی عطرش هر بوی دیگری را ازاله میکند. همین شعار ما اهل کوفه نیستم که فلانی تنها بماند به بنده روحیه میدهد و میفهمم که شما چیز فهمید و بوی پای شما ناشی از همین کفشهایی است که دشمن زبون ساخته برای اینکه شما را در بین ملت بدنام کند. شما فرهیخته اید و به همین خاطر هم حق بوده است که شما را بدون کنکور به دانشگاه بفرستند. البته بنده دستور دادم که آن دانشجویی را که آنروز آن حرفها را توی چشم بنده زد و این جسم علیل بنده را و قلب بنده را آزرد بازجویی کنند که به اجازه کی اینجا آمده و به اجازه چه مقامی رفته در المپیاد و برنده شده. این مقاماتی که از این دست اشتباهات می کنند باید حساب پس بدهند. بنده قبلا هم عرض کردم شرکت دانشجوی غیر بسیجی در مسابقات المپیاد و از این جور چیزها جرم است. همینکه ما اجازه میدهیم که اینها پاشون به دانشگاه برسه در مقابل اسلام مسئولیم و باید جواب پس بدیم. دانشجوی بسیجی اهل این قرتی بازی ها نیست. نه اینکه من از انتقاد ایشان دلخور شده باشم و کسی حق نداشته باشد که به بنده انتقاد کند. اما از انتقادها و حرفهایش پیدا بود که بسیجی نیست و به جای اینکه روز و شبش را صرف وظایف بسیجی اش کند وقتش را به کتاب خواندن تلف کرده. لابد هفته ای سه چهار بار هم حمام میرود و نظافت میکند. آنوقت اگر قرار باشد یک باتونی توی سر دشمن زبون بزند و یا یک چاقویی توی شکم دشمن زبون فرو کند دستش می لرزد. این را بنده نمیتوانم هضم کنم. همانطور که امام می فرمودند ما دانشجوی باسواد نمیخواهیم. حتی اگر بگویند که شما به عنوان مدرس در دانشگاه انجام وظیفه کنید باز هم بنده راضی هستم و میگویم طیب اله. بگذار دشمن زبون هرچه میخواهد بگوید. چه کسی غیر از شما حرفهای بنده را بی چون و چرا می پذیرد. ما می گوییم مردمی که روز قدس و همین سیزده آبان به خیابانهای شهرهای مختلف ایران آمدند همه برای تایید ولایت فقیه آمدند و آمدند که توی دهان دشمن زبون بزنند و زدند. چه کسی غیر از شما حرف بنده را باور می کند؟ مهم هم نیست که نکنند. مهم این است که شما باور می کنید. طیب اله به شما باورمندان مومن و بسیجی. حرفهای امام را هم همین شما بودید که باور می کردید و نتیجه اش را دیدید. وقتی امام فرمودند که آب و برق و اتوبوس شما را مجانی میکنیم خیلی ها باور نکردند. اما شما باور کردید. حالا فرق شما با اونها این است که آب و برق و اتوبوس و چیزهای دیگر شما مجانی است و مال اونا نیست.

بنده از این کسانی که در روز قدس و سیزده آبان وحدت شکنی کردند و شعارهای انحرافی دادند سوال می کنم که مگر شعارهایی نظیر اینکه ما همه سرباز توایم خامنه ای گوش به فرمان تو ایم خامنه ای و نمیدانم همین شعارهایی که شما الان دادید که ما اهل کوفه نیستیم که فلانی تنها بماند و از این قبیل چه عیبی دارد که اینها شعارهای دیگری میدهند؟ مثلا شعار میدهند که فلانی قاتله، ولایتش باطله. خوب این ناشی از بی سوادی اینهاست. اینها معلوم است که اصلا توضیح المسائل بنده را نخوانده اند. وگرنه مگر به همین سادگی ولایت بنده باطل میشود. مگر ولایت بنده وضو است که با یک بادی که حالا صدا دار و بیصدایش تفاوت شرعی ندارد باطل بشود. یا این شعار که مجتبی بمیری، رهبری را نبینی. خوب من از شما می پرسم که چرا مجتبی نباید بنده ببیند؟ مگر بنده که رهبری هستم پدر ایشان نیستم؟ این چه ظلمی است که یک پسر باید بمیرد اما پدرش را نبیند؟ یا این یکی شعار که؛ برادر رفتگر، محمود را بردار ببر. خوب بنده از شما دانشجوی باسواد بسیجی می پرسم که برادر رفتگر، محمود را کجا ببرد؟ مگر حاج محمود آشغال است؟ .... بله؟ نخیر! منظورم این است که درست گفتید نخیر.ایشان همچین خیلی هم آشغال نیست. ایشان را بنده انتخاب کرده ام و هر برادر رفتگری به ایشان چپ نگاه کند حسابش با شما دانشجویان عزیز است و خودتان میدانید که چه بکنید.

یک حرف دیگر بنده با برخی از کسانی که روز سیزده آبان به خیابان آمدند این است که خوب شما که برای حمایت از بنده به خیابان آمدید نیازی نیست که پلاکارد و تابلویی که عکس بنده روی اون هست را پائین بیاورید و پاره کنید. دشمن زبون از این مسئله بل می گیرد. خوب این خوب نیست. همون شعار بدید بهتره. مگر من پلاکارد عکس شما را پاره کرده ام؟ اگر یک پلاکاردی را هم دوست ندارید خوب در این مملکت قانون و دموکراسی داریم. میتوانید به نیروهای بسیجی بگویید تا اون را اصلاح کنند و عکسش را درست کنند. البته من در این خصوص از فرمانده نیروی انتظامی بازخواست کردم. ایشان فرمودند چنین اتفاقی نیفتاده و آنچه بنده دیده ام ساخته و پرداخته رسانه های استکباری بوده. و به بنده توصیه کردند که بعد از این این تلویزیونها خارج کشوری را نگاه نکنم. وگرنه اگر همه پنج شش کانال خودمان را نگاه کنیم هرگز همچین چیزی در مورد پلاکارد عکس بنده نشان داده نشده. آن فرمانده انتظامی می گفت که بر اساس تحقیقاتی که با راهنمایی برادرمان شریعتمداری در کیهان به عمل آمده، اخیرا صهیونیستها و دشمن زبون با همدستی همدیگر یک شهرکی در هالیود ساخته اند که کاملا شبیه تهران است. سرمایه زیادی خرج کرده اند. خیابانهای تهران را ساخته اند. شبیه دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی و بقیه داشگاهها را ساخته اند. شبیه میدان آزادی را ساخته اند. حتی شبیه مصلی و مسجد سپهسالار و مجلس و غیره را هم ساخته اند. تعداد زیادی هم هنرپیشه استخدام کرده اند و اونوقت این فیلمها را درست می کنند و اینطور وانمود میکنند که این وقایع در تهران اتفاق افتاده. بحمدالله با این کشف برادران و سربازان گمنام امام زمان ما یک مشت محکم دیگر به دهان صهیونیستها و دشمن زبون زدیم. و البته ما دستور دادیم که از همین امروز دستگاهها پارازیت انداز را چند برابر تقویت کنند که امت مسلمان ما نتوانند زیر بمباران تبلیغات دشمن زبون باشند.

شما فرزندان من هستید و من با شما رودربایستی ندارم. به همین دلیل خدمتتون عرض می کنم که با توجه به اتفاقاتی که از بعد از انتخابات یعنی در این پنج ماهه افتاد میتوانم به جرات بگم که ابدا مهم نیست که دانشجوی حزب اللی و بسیجی ما سواد ندارد. هرچند که بحمداله امروز وزرای ما در دولت آقا محمود که همگی یک دوران دانشجویی بسیجی را داشته اند، همگی دکترا دارند. نه که رفته باشند شب و روزشان را تلف کرده باشند و دست از وظایف بسیجی شان کشیده باشند تا یک دکترایی بگیرند. نخیر. هم وظائف حزب اللهی شان را انجام داده اند و هم در همان حال از طریق مکاتبه ای دکترا گرفته اند. یکی از همین آقایان به خود بنده می گفت که اینطور نبوده که شب و روزش پشت کامپیوتر باشد که مطلب بنویسد و بفرستد. نخیر. ایشان از طریق پسر خاله اش که او هم بورسیه بسیج بوده در یکی از این کشورهای استکباری دکترای مکاتبه ای گرفته. یعنی با مکاتبه با همان پسرخاله بسیجی و با نوشتن ماهی یکی دو نامه توانسته ضمن احوالپرسی از ایشان و ارسال سهمیه یارانه ایشان، کارهای دکترایش را نیز بکند و دکترای مکاتبه ای بگیرد. حالا هم بحمدلله شده است وزیر و دارد مسائل مملکتی را حل می کند. همین طرح هدفمند کردن یارانه ها که در واقع در درجه اول درجهت حمایت از بسیجی ها و نیروهای مومن به ولایت فقیه تهیه شده حاصل زحمات همین برادران ما در دولت است. این طرح انشاءاله باعث خواهد شد که ما به یک دستاورد بسیار مبارک و بزرگ که بنده حالا صلاح نیست بگم چیه دست پیدا کنیم که خودش باز مشت محکمی است به دهان دشمن زبون.
خوب من میخواستم اجازه بدهم که برخی از شما هم حرفهاتون را بزنید و شعرهایی را که برای من گفته اید بخوانید. چون بهشون احتیاج دارم. آخه گلاب به روتون، از دیروز که اون فیلمها را از تلویزیونهای بیگانه دیدم گلاب به روتون یک دل پیچه و اسهالی گرفته ام که امانم بریده. با اینحال چون ممکن است که باز یک نفوذی در بین شما باشد و بخواهد انتقاداتی از ما بکند، بنده این حالم اصلا مناسب انتقاد نیست و بهتر است برای یک جلسه ای با برادران دولت بروم. شما بمانید و همینجا چند لقمه ای غذا تهیه شده که میل کنید و در همان چارچوبی که عرض کردم یک نیم ساعتی شعار بدهید و از فردا به ماموریتتان در دانشگاه ها بپردازید. والسلام و علیکم.
----------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Wednesday, October 21, 2009

طرح برون رفت کشور از بحران تهیه شده توسط شش تن از خبرگان آخوندی





حسین پویا
29 مهر 1388

طرح برون رفت کشور از بحران

به نوشته مطبوعات داخلی:ا

حبيب الله عسگر اولادى، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، در نشست مطبوعاتى خود در پاسخ به پرسش خبرنگارى در زمينه طرح برون رفت کشور از بحران بعد از انتخابات گفت: «ما در مجمع تشخيص مصلحت نظام شش نفر بوديم كه طرحى را خدمت آيت‌الله هاشمى رفسنجانى ارائه داديم، ايشان نيز در جلسات بعدى حول محور ولايت تصريحاتى داشتند.»وى بدون اشاره به نام پنج عضو ديگر اين كميته، افزود: «به هر ترتيب آن‌چه كه تنظيم شده بود در نهايت هفته گذشته در محضر مقام معظم رهبرى گزارش داديم و منتظر ارشادات ايشان هستيم. در اين بين حرف تازه‌اى كه آيت ‌الله هاشمى رفسنجانى زدند اين بود كه من دولت را مشروع مى‌دانم.»

به نوشته همان مطبوعات داخلی یک نسخه از طرح از بیت رهبری به بیرون درز داده شده که برای اطلاع افکار عمومی در اینجا درج میشود:

1- به دنبال شایعات دشمن زبون مبنی بر فوت قریب الوقوع مقام معظم رهبری، پیشنهاد می شود که از طریق آیات عظام نوری همدانی و کاشانی و جنتی مذاکراتی با حضرت عزرائیل به عمل آمده و سعی شود ایشان را راضی نمایند که در مقابل دریافت نصف درآمد سالیانه نفت کشور، حداقل تا سی چهل سال دیگر به منزل رهبری مراجعه ننموده و با عث شادی دشمن زبون نشوند. زیرا اگر ایشان رحلت فرمایند زرت رژیم ما قمصور خواهد شد.

2- علاوه بر تایید قانونی و شرعی بودن انتخاب آقای دکتر احمدی نژاد به عنوان ریاست جمهوری، پیشنهاد می شود که طی دستوری از طرف مقام معظم رهبری از سازمان ملل خواسته شود که هرچه سریعتر مدیریت سیاسی و اقتصادی جهان در اختیار دکتر احمدی نژاد قرار گیرد تا بیش از این در سعادت و سلامت و سربلندی کلیه ابناء بشر تاخیر نشده و مردم دنیا از فیض فرمایشات و برکات ولی فقیه معظم محروم نمانند.

3- با توجه به اینکه پس از طی این دوره چهارساله، آقای دکتر احمدی نژاد دیگر نمیتوانند برای دوره بعد رئیس جمهور شوند، پیشنهاد می شود که برای دوره آینده ریاست جمهوری از بین آقایان سردار زارعی و یا سردار ده نمکی و سردار نقدی یا حتی سردار اسماعیل تیغ کش؛ هرکدام که مورد نظر رهبر باشد انتخاب شوند.

4- با توجه به تجربه جناب آقای رفسنجانی که در دوران ریاست جمهوری هشت ساله دستور فرمودند تعدادی از دگر اندیشان نظیر مهندس سحابی را؛ علیرغم دوستی دیرینه با ایشان، وزارت اطلاعات "جهت کم کردن رویشان" به مدت بیش از یکسال در انفرادی اوین نگه داشته و پذیرایی شایان کردند، پیشنهاد می شود آقایان رفسنجانی و کروبی و موسوی را جهت تجاوز به منطور کم کردن رو، به مدت یک ماه زیر نظر حجت الاسلام حسینیان در اختیار برادر اسماعیل افتخاری معروف به اسماعیل تیغ کش و سردار نقدی و زارعی و سایر برادران با تجربه در بسیج وسپاه در زندان کهریزک قرار دهند

5- ایضا با توجه به تجربه و سابقه جناب آقای رفسنجانی در مدیریت قتلهای زنجیره ای و طرح انداختن اتوبوس نویسندگان به دره و کم کردن روی مخالفین نظام و دشمن زبون در دوران هشت ساله ریاست جمهوری، پیشنهاد می شود که در صورت موافقت مقام معظم رهبری، ایشان به عنوان وزیر اطلاعات جناب آقای احمدی نژاد منصوب شوند و اول از همه روی آقایان کروبی و موسوی را کم کنند و بعدش هم برای شادی مقام معظم رهبری، روی دشمن زبون را کم کنند.

6- پیشنهاد میشود که تعداد کشته شدگان حوادت پس از انتخابات بیست نفر اعلام شود که ده نفر آن اعضاء بسیج و ده نفر دیگر از بین اغتشاش گران و دشمنان زبون بوده اند و همگی این کشته شدگان توسط اعضاء سازمان منافقین از پشت تیر خورده اند.

7- مرحومه ندا آقا سلطان که به عنوان سمبل شهدای این حرکات شناخته شده به عنوان یکی از اعضای بسیج خواهران اعلام بشود که برای ارشاد خواهران اغتشاشگر به صحنه رفته بود و توسط منافقین در شلیک از پشت سر با سلاحی که از یک برادر بسیجی به عنف تصرف شده بود به شهادت رسیده است. شهادت نامه رسمی آن برادر بسیجی در این مورد آماده شده که در صورت موافقت مقام معظم رهبری در اختیار دشمن زبون قرار خواهد گرفت.

8- به عنوان هدیه دعاهای خیر و دستمزد زحمات شبانه روزی حضرات آیات عظام جنتی و امامی کاشانی و احمد خاتمی امام جمعه های موقت تهران در ساکت کردن اغتشاشات اخیر و کم کردن روی دشمن زبون، پیشنهاد می شود کارخانه ذوب آهن اصفهان بطور اشتراکی در ملکیت نام بردگان قرار گیرد.

9- جهت قدر دانی از زحمات جناب آقای عسگر اولادی و هیئت موتلفه در درگیریهای اخیر با دشمن زبون، پیشنهاد می شود استانهای جنوبی کشور به مالکیت ایشان در آید. همچنین جهت مقابله با هرگونه تداخل مالی بین خودی ها و حامیان مقام معظم رهبری پیشنهاد میشود که استانهای شمالی کشور نیز در اختیار حضرت آیت اله مصباح یزدی قرار گیرند. مداخل چاه جمکران همچنان در اختیار رهبری معظم است تا در راه مبارزه با دشمن زبون مصرف نمایند.

10- از تصاحب شرکت مخابرات ایران توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با توجه به نقش سازنده و ارشادی سپاه در اغتشاشات اخیر، حمایت و قدردانی شده پیشنهاد می شود که شرکت نفت را هم به سپاه بدهند که بیش از پیش پدر دشمن زبون را درآورده و سردارانی مانند سردار نقدی و ده نمکی و زارع به رهبر تقدیم کند.

در خاتمه به عرض مقام معظم رهبری میرساند که اینکه کسانی که قبلا از خودیهای نظام بودند صحبت از تقلب در انتخابات کردند منظورشان تقلب در انتخابات افغانستان بود که به حمدالله صحت گفتارشان مشخص شد. از حضور آن مقام معظم به عنوان رهبر مستضعفین جهان درخواست می شود که برای رسیدگی به تخلفات انتخاباتی افغانستان هیئتی را مشخص فرمایند تا در اسرع وقت به کابل رفته و حامل کرزای را دستگیر کرده و جهت تجاوز به زندان کهریزک منتقل نمایند و در صورت سرپیچی نامبرده از دستورات مقام معظم رهبری، در همانجا به وی تجاوز کرده و او را ارشاد نمایند. همچنین در صورتی که در راه رفتن به کابل به دشمن زبون برخوردند وی را نیز شناسایی کرده و آدرسش را به آمریکای جهانخوار بدهند.

/

Monday, September 21, 2009

عید فطر و آسیدعلی خامنه ای

حسین پویا
21 سپتامبر 2009

خطبه عید فطر آسیدعلی

سلام علیکم و علی چماقکم و علی چاقوکم و علی بی ریشکم و علی ریشوکم و علی،،،، عرض کنم که زنجیرکم و شلاقکم و کهریزک کم و اوینکم جمیعا و رحمت اله و برکاته. عید فطر شما مبارک باشد. .........بله طیب اله انفاسکم. این شعار درستی است. البته باید بروزن همان آهنگ "تو محشری" خوانده شود زیرا که اگر خارج از ریتم و آهنگ باشد ارزش اسلامی خودش را از دست میدهد. و اینجاست که دشمن زبون ما را به عدم پایبندی به هنر و ارزشهای معنوی متهم می کنند. در زمان امام راحل هم همینطور بود و ایشان همواره به جمعیتی که به حضورشان می رفتند می فرمودند که آن شعار خمینی رهبر و چه و چه را بخوانید و حضار می فهمیدند که کدام شعار را باید بدهند. بنده یک بار این شعار جدید را که شما دادید و البته کمی خارج خواندید میخوانم و شما بعدا هرجا لازم شد به همین صورت که بنده می خوانم بخوانید. البته باید در هنگام خواندن یک تکان مختصری هم به بدن داده شود.
میگوید که:
تو رهبری از همه سری
تو یک افسونگری خیلی محشری
ای آسید علی از همه سری

بله عرض میکردم که دشمن زبون در روز قدس میخواست که نشان بدهد که نیرو دارد. اما مردم ما با حضور ملیونی خودشان نشان دادند که خیر! آنها ده بیست نفر آورده بودند که شعار بدهند و اغتشاش کنند و الکی خواستند جا بیندازند که صدها هزار نفر بوده اند. اما همانظور که عرض کردم اینها ده بیست نفر بیشتر نبودند و رئیس نیروی انتظامی هم گفت ما سی و پنج نفرشان را گرفتیم و بقیه هم در رفتند. البته ما برای اینکه دهان دشمن را ببندیم دستور دادیم که ایندفعه به کسی بدون اجازه ما تجاوز نشود.
از این مسائل فرعی که بگذریم یک عده ای بند کرده اند به ولی فقیه که آقا دیشب نمی شده ماه را دید و شما چطور دیده اید و امروز را عید اعلام کرده اید. اینها نمی فهمند که ما عقلمان بیشتر از آنها میرسد. ما که ننشته ایم در ایوان خانه مان و به دنبال ماه توی آسمان بگردیم. ما به همین برادران وزارت اطلاعات گفتیم که بروند با هلی کوپتر از آن بالا نگاه کنند و به ما گزارش بدهند. بله ما اینجوری علم را به خدمت ولایت می گیریم. حتی در زمان حضرت علی هم از هلی کوپتر استفاده نمی شده و این شیوه مدرن را بنده خودم وارد اسلام کرده ام. آقایان اگر هلی کوپتر ندارند به خودشان مربوط است. میخواستند با ما در نیفتند تا بهشان هلی کوپتر بدهیم. تازه فقط این نبوده. ما به پیشنهاد برادرمان شریعتمداری از برادران وزارت اطلاعات خواستیم که یکی از این منجمین را به پشت بام ببرند و از او پرس و جو کنند که ماه را می بیند یا نه و آن منجم گفته و با خط خودش نوشته است که حداقل ده تا ماه نو در آسمان دیده. نوار ویدئویی هم از ایشان گرفته اند که در کمال صحت این اعترافات را کرده که در حکومت ولایت فقیه اصولا ماه در اختیار خودش نیست که هروقت دلش خواست در بیاید. ولی فقیه تعین می کند که کی در بیاید و کی در نیاید.
و اما نکته دیگر اینکه الان آقایان رفسنجانی و ناطق و نوه امام اینجا پشت سر ما نماز خواندند. خوب این نشان میدهد که اینها با دشمن نیستند و آن حرفهایی که در مورد دزدی اموال توسط فرزندان این بزرگان گفته شد لازم نبود که گفته بشود. به هرحال برخی از جوانان ما گاهی کارهایی خودسرانه می کنند که ما باید با مرحمت و بخشش با آنها برخورد کنیم. ............ بله طیب اله. ایندفعه درست خواندید. شعار محشری است که ریشه در فقه ما دارد. و خوب وقتی درست خوانده می شود به آدم حال میدهد.
اولین مطلبی که بر خودم واجب میدانم عرض کنم، عرض تشکر و قدر دانی از بسیجیان و لباس شخصیان و چماقداران خودمان است که اینگونه دشمن زبون را خیط کردند و رویشان را کم کردند.
نکته دوم اینکه مردم عزیز ما باید دقت کنند که وقتی از بلندگو شعار مرگ بر منافق داده میشود نمی بایست پاسخ بدهند که "مرگ بر دیکتاتور" زیرا که البته درست است که منافقین دیکتاتور هستند اما خوب باید وحدت را حفظ کرد و هرشعاری که از بلندگو پخش میشود تکرار کنند. همچنین در مقابل شعار مرگ بر امریکای بلندگو نگویند که مرگ بر روسیه زیرا که سالهاست که دیگر روسیه یک دولت کمونیستی نیست که حزب اله علیه آنها شعار بدهند.
نکته دیگر اینکه این شعاری که روز قدس داده میشد که نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران، شعار درستی نیست که در آن وسعت تکرار بشود. بنده می شنیدم که تعداد زیادی این شعار را میدادند. خوب بنده به نیروی انتظامی و لباس شخصی های عزیز همانروز تلفنی عرض کردم که باید با این کسانی که این شعار را دادند با ملاطفت اسلامی برخورد میشد و به آنها تفهیم میشد که جمهوری اسلامی ما می بایستی شعارهای وحدت طلبانه داده بشود و مثلا گفته بشود که هم غزه هم لبنان هم گاهگاهی ایران. زیرا که بنده خودم، هم رهبر مستضعفین غزه هستم و هم رهبر مستضعفین لبنان.
نکته آخر بنده با آقای احمدی نژاد است. ایشون باید در سخنرانی هاشون یک جوری حرف نزنند که اینگونه برداشت بشود که ایشان می خواهند رهبر دنیا بشوند. اگر کسی قرار باشد رهبر دنیا بشود بنده هستم. ایشون حداکثر میتوانند رئیس جمهور دنیا بشوند. رهبر یک شرایطی دارد که ایشان ندارند. بخصوص اینکه ایشون در حرفهاشون بیخودی گزک دست دشمن میدهند. مثلا این نکته که ایشون دور سرشون هاله نور دارد خوب یک قدری به نظر میرسد که خالی بندی باشد و اگر کسی قرار باشد که هاله داشته باشد خود بنده هستم. ......... بله طیب اله انفاسکم. یک بار هم با هم بخوانیم.
تو رهبری از همه سری
تو یک افسونگری خیلی محشری
از همه سری ای آسیدعلی

خوب شما یک نیم ساعتی همین شعار را تکرار بفرمایید.
والسلام و علیکم و رحمت اله

Friday, July 24, 2009

سخنرانی خامنه ای برای لباس شخصی هایش




دوم مرداد 88

سخنرانی خامنه ای برای لباس شخصی هایش

........امروز ما که رهبر عالیقدر شما هستیم، گفتیم که همه شما را اینجا جمع کنند تا هم یک پلویی خدمت شما خورده باشیم و عیدی شما را که در دوران عید نوروز فرصت نکردیم که بدهیم، به شما تقدیم کنیم و از زحماتی که در این روزها در خیابان ها در خدمت به مردم می کشید تشکر کنیم و هم یک توضیحاتی در مورد دشمن زبون و ترفندهای او بدهیم که یکوقت شما گول دشمن زبون را نخورید. ....صبرکنید. صبر کنید. این شعار ما اهل فلان جا نیستیم که فلانی تنها بماند شعار خوبی است. طیب اله. اما خوب خاطرتان باشد که ما قرار نیست تنها بمانیم. ما به آیات عظام گفتیم که بروند برای امت عظیم حزب اله توضیح بدهند که حکومت ما یک حکومت الهی است و ما با رای کسی سر کار نیامده ایم که حالا بخواهند صحبت رفراندوم و اینجور چیزها بکنند. رفراندوم و انتخابات تا آنجایی که در مورد مجلس و غیره و رئیس جمهور باشد خوب برای ما هم باعث نوعی سرگرمی است و به این وسیله دشمن زبون را هم دست می اندازیم. اما ولی فقیه همان کسی است که امام فرمودند اگر سی میلیون نفر بگوید نه من می گویم آری. دشمن خیال کرده ما ماست یا پنیریم. نخیر. ما ولی فقیه و رهبر مستضعفین جهان هستیم....... احسنت. طیب اله. یک بار دیگر همین شعار را تکرار بفرمایید ............ ممنونم. عرض می شود که اینهایی که ریختند توی خیابان و شما را عصبانی کردند و وادارتان کردند که برای دفاع از خودتان دست به اسلحه ببرید، منظورم البته اسلحه سرد است، چون شما اجازه ندارید که دست به اسلحه گرم ببرید، بله اینها اغتشاشگر بودند و همانهایی هستند که در دوران انقلاب 1357 علیه نظام دیکتاتوری شاه، از بیرون از مرزها آمده بودند و تظاهرات کرده بودند و حالا دوباره آمده اند، و گرنه مردم ملیونی همین شما بسیجی هایی هستند که مخالف حرف ولی فقیه حرفی ندارید و والله قسم که هیچکدام از شما الان اسلحه ندارید. حالا یک تعداد محدودی، چهار پنج یا شش یا بیست و شش و شاید هم دویست و شصت نفر کشته شده اند. اولا اگر با چاقو و قمه بوده که معلوم نیست کار بسیج و لباس شخصی ها باشد. توی این مملکت بحمداله از صدقه سر جمهوری اسلامی و ولی فقیه، کلی چاقوکش و گردن کلفت تولید شده که همه شان هم کارمند ما هم نیستن و برای خودشان همینطور فی سبیل الله چاقو و قمه می کشند. این بی انصافی است که همه چاقو کشی ها را به حساب حقوق بگیران ما بگذارند. اگر هم که آن کشته شده ها گلوله خورده اند که دیگر تکلیف معلوم است. من اینجا اعلام می کنم که شما لباس شخصی ها یک گلوله هم شلیک نکرده اید. اصلا گلوله نداشته اید که شلیک کنید. آن فیلمها هم همه ساختگی هستند. البته ممکن است یک وقت یک تیر هوایی از سلاحی که در واقع سلاح سرد بوده و به علت شدت گرمای تهران یک کمی گرم شده بوده، در رفته باشد. همانطور که سردار فیروزآبادی گفتند و به دستور بنده در نامه شان خدمت امام زمان هم گزارش دادند، این در واقع بسیجی ها و لباس شخصی های مظلوم ما بودند که شهید شدند و حتی جنازه شان را هم پیدا نکردیم که برایشان ختم بگیریم. حالا اگر کسی بیاید و داوطلبانه اعتراف بکند که این جنازه ها چه شدند طبیعی است که ما استقبال می کنیم و در رسانه ها هم نشان میدهیم. البته بنده از آقای فیروزآبادی خواستم که یک مراسم یادبودی به عنوان بسیجی گمنام بگیریم و بعدها که استخوانهای این بسیجی ها پیدا شدند آنها را در دانشگاهها دفن کنند. دشمن زبون هم اگر این قسم ما را باور نمی کند لازم است یکی دو ساعت بنشیند پای این اعترافات تلویزیونی تا کاملا قانع بشود.
اما اینکه آقای رفسنجانی هم حالا صحبت از رفراندوم و آزادی دستگیر شدگان میکنه چیزی نیست جز اینکه دشمن زبون ایشان را هم گول زده است. کدام دستگیر شدگان. کسی دستگیر نشده. برخی داوطلبانه رفته اند به برخی زندانها و درخواست مصاحبه و اعترافات کرده اند. ما هم دستور دادیم اگر اینها خیلی اصرار می کنند خوب خدا را خوش نمی آید که دلشان را بسوزانید. اجازه بدهید بیایند توی زندان و اگر خودشان مایل بودند و درخواست کتبی هم دادند آنوقت یک چندتا ضربه شلاق و دست بند قپانی هم بهشان بزنید. اجر شما نزد خدا محفوظ است انشاء الله. طیب الله. فقط همین مانده که ایشان بیاید درخواست کند که همه ی زندانیان مخالف نظام الهی آزاد بشوند. واقعا که چشم امام روشن. چرا آقای رفسنجانی که ریشش یک دهم ریش من هم نیست و در جوانی روزی ده بار ریشش را تیغ میزد تا زیاد بشود، گول دشمن زبون را خورده؟ مگر همین دشمن زبون نبود که ایشان را مسخره میکرد و به ایشان می گفتند کوسه. خوب حالا چرا ایشان صحبت از دلجویی از خانواده های کشته شده های اخیر می کنه. اگر منظورشان از کشته شده ها مربوط به همین هواپیماهای توپولف و ایلوشین است که خوب این تقصیر کسی نبوده. ایشان خودشان بروند از خانواده های آنها دلجویی کنند. وگرنه کدام کشته شده؟ اگر هم منظورشان بسیجی هایی هستند که به گفته سردار فیروزآبادی مظلومانه به دست اغتشاشگران کشته شده اند که ما هنوز جنازه شان را پیدا نکرده ایم تا شناسایی شان بکنیم و نزد خانوادشان برای دلجویی برویم. ............آفرین. طیب الله. احسنت. بله. همین شعار است که وحدت را در جامعه تضمین می کند و جلوی توطئه دشمن زبون را می گیرد. همین شعار الله اکبر، فلانی رهبر، شعاری است که هم قافیه دارد و هم وزن سیاسی و ادبی دارد. این همان کلامی است که نخبگان هم باید بگویند و اگر نگویند خلاف کرده اند. البته یک شعار دیگری هم خود بنده ساخته ام که در این روزها باید داده شود. توطئه شرق و غرب افشاء باید گردد. جنازه بسیجی پیدا باید گردد......... آفرین. طیب الله. اون شعار قبلی را میتوانید باز هم تکرار کنید چون اساس نظام ماست....... آفرین. احسنت. طیب الله. شما شاهد بودید این شعاری بود که شما مردم میدادید و اغتشاش گران در مقابل شعار مرگ بر روسیه میدادند. البته یک شعارهای دیگری هم از جمله مرگ بر دیکتاتور میدادند که بنده نفهمیدم چه ربطی به این جریانات دارد. شاه دیکتاتور بود و سی سال پیش مردم ساقطش کردند. حالا دیگر شاه نداریم که شما این شعار را میدهید. شعار باید هم معنای سیاسی داشته باشد و هم از دل مردم بیاید. حالا یک شیخی که قبلا رئیس جمهور بوده گفته که باید رفراندوم بشود. رفراندوم برای چی؟ که مردم به چی رای بدهند؟ اگر منظور این است که مردم در باره صحت و قانونی بودن این انتخابات رای بدهند که ما که ولی فقیه و رهبر این نظام هستیم قبلا چندبار صحت انتخابات را تایید کردیم. خوب مگر در قانون اساسی غیر از این گفته شده؟ اصلا این خواسته درستی نیست. زیرا که ممکن است در رفراندوم یک تقلباتی صورت بگیرد و مردم ناراحت بشوند و این برای آبروی نظام ما خوب نیست. البته ما از خطر هراسی نداریم. ما سپاه داریم که کشور را امن می کند و ولی فقیه را یاری می کنند. ما شما را داریم که علیرغم اینکه لباس فرم به شما نداده ایم و شما اجبارا از پول توجیبی تان لباس شخصی می خرید و می پوشید، آنقدر شما به اسلام و اهل بیت وفادار و به ولی فقیه علاقمندید که حتی وقتی دشمن زبون را از پنجره خوابگاه دانشجویی به پائین پرتاب می کنید از ذکر نام بزرگان اهل بیت غفلت نمی کنید و فریاد یا زهرای شما به گوش همه رسید. حالا بگذارید دشمن زبون هی بگوید مرگ بر دیکتاتور. خوب بیش از این خسته تان نمی کنم. چندتا شعار بدهید و بفرمائید سر سفره.........
-------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Wednesday, July 15, 2009

دوره دوم خاطرات احمدی نژاد


خاطرات احمدی نژاد
دوره دوم رئیس جمهوری

شنبه سی خرداد 88

دیروز یک کشف مهم کردم که به نظرم، هم خیلی مهمبه و هم خیلی خوشحال کننده. بعدش فکر کردم بهتره قبل از هرکسی قضیه را به آقا خبر بدهم که در این مدت یک هفته، حسابی اعصابش خسته شده. امروز خدمت آقا رسیدم. در اطاق انتظار تعدادی از فرماندهان سپاه بودند و همگی داشتندتوی سر همدیگه می زدن. من اینهمه رای آوردم، اونوقت اینا نمی تونن چارتا تظاهرات کننده را که تازه از خارج هم آمده اند آرام کنن. شاید مجبور بشم به اونایی که به من رای دادن بگم بریزن توی خیابون تا اینا حساب کار دستشون بیاد. وارد اطاق آقا که شدم ، آقا داشتن یک کاغذی را مطالعه میکردن و آقا مجتبی هم کنارشون وایساده بودن. دوسه بار سلام دادم و سرفه کردم تا متوجه حضور من بشوند. اما انگار کاغذی که میخواندند خیلی مهم بود و متوجه من نمی شدن. شایدم نامه حضرت امام زمان بود. دمشون گرم. واقعا چقدر این آقا نامه های حضرت امام زمان را با دقت می خونن و از این نظر وجودشون برای مملکت مایه برکته. دو سه تا سرفه دیگه که کردم آقا سرشان را بالا آوردن و با همان صدای ملکوتی فرمودن:
چیه آقا محمود؟ نکنه آنفولوآنزای خوکی گرفتی که اینقد سرفه می کنی. یه دقیقه آروم بگیر.
آقا مجتبی فرمودن: بیا این چفیه آقا را بگیر و بمال به سرو کله ت. یک ساعته شفات میده. یه قلپ هم از این ته مانده چایی آقا بخور تا زودتر عرق کنی حالت خوب بشه.
دستورات آقا مجتبی را اجرا کردم. دمت گرم آقا که اگه نبودی این مملکت را مریضی ورداشته بود. معلوم نیس این اروپایی های بدبخت چه جوری با آنفولوآنزای خوکی مقابله می کنن. شاید آقا را بتونم راضی کنم که چند شیشه از ته مانده چائی شان را برای کشورهای متحدمون در اروپا و بخصوص برای روسا بفرستیم. اما الان موقعش نیس. آقا درگیر مسائل داخلی خودمان هستن. عرض کردم:
- آقا مشتلق بدین. یه کشف جدید کردم. حتما باعث خوشحالی شما میشه.
آقا مجتبی فرمودن اینقدر خودت را لوس نکن. حرفت را بزن و من عرض کردم:
-کشف جدیدم اینه که مردم انگار دیگه قضیه انتخابات یادشان رفته و انگار قبول کردن که دیگه باید به نتایج اعلام شده از طرف ما تن بدن.
آقا نگاه تعجب انگیزی به من کردن و گفتن:
- خبر خوبیه. طیب الله!! از کجا فهمیدی؟
- از اونجایی که مردم دیگه توی تظاهراتشون شعار نمیدن ....
آقا حرفم را قطع کرده و با حالت عصبانی فرمودند:
- اونهایی که توی خیابان شعار میدادند مردم نبودند.
- مردم بودن به امام زمون. آخه پاسدارا و نیروهای مخصوص خودتون اونورتر وایستاده بودن. من خودم از توی هلی کوپتر با دوربین نیگاه میکردم.
- امام زمان به کمرت بزنه احمق جان. مردم یعنی پاسدارا و نیروهای خودمان. اونهایی که شعار میدادن اوباش بودند. فهمیدی؟ همه جا همین را بگو. حالا حرفت را بزن.
حرفم را ادامه دادم: آره آقا. همون اوباش که شعار میدادن، دیگه
نمیگن که "رای ما رو پس بده" یا "رای ما رو پس بگیر". اصلا دیگه حرفی از رای نمی زنن.
آقا با تعجب فرمودن:
- خوب پس چی میگن؟
- یه شعارایی میدن که فکر میکنم به ما مربوط نشه. نه اسمی از ولی فقیه میارن و نه اسمی از رئیس جمهور. یا میگن مرگ بر دیکتاتور. یا میگن زندانی سیاسی آزاد باید گردد. یا هم میگن نترسین ما همه با هم هستین.
آقا مجتبی یک نگاهی به من کردن که حسابی ترسیدم. نفهمیدم چرا این پدر و پسر عوض مشتلق دادن، اینجوری به آدم نیگا می کنن. انگار نه انگار ما مثلا رئیس جمهوریم. بعدش آقا پرسیدن:
- ببینم پسر اینا را خودت تنهایی کشف کردی یا وزارت اطلاعات هم کمکت کرده.
عرض کردم به اون یک دست فلجتون قسم، به دو دست بریده حضرت عباس قسم اگه کسی کمکم کرده باشه. من که به شما دروغ نمیگم.
فرمودن فعلا حوصله بحث ندارم برو به کارات برس بعدا بیا کارت دارم.
اینم از شانس بد ما. فکر میکردم یه مشتلق درس و حسابی گیرم میاد. اما انگار اون نامه ای که میخوندن یه چیزایی توش نوشته بود که عصبانیشون کرده بود و گرنه حتما از این خبری که بهشون دادم خیلی خوشحال میشدن. اما از طرز حرف زدن آقا فهمیدم که حتما باید یه منظوری از این شعارا این وسط باشه که یه جوری به دولت و حکومت برمیگرده. توی راه که برمیگشتم به خودم گفتم نکنه منظور اینا از دیکتاتور یکی از فرماندهان سپاه و یا یکی از وزرای من باشه. تصمیم گرفتم از وزیر اطلاعات بخوام که در این مورد زودتر تحقیق کنه که اگر این حدس من درسه دستور بدم که شعار دهنده ها را همونجا توی خیابون حالشون را بگیرن. دوتاشون رو که توی خیابون سر ببریم بقیه حساب دستشون میاد. از همون توی ماشین با موبایلم قضیه را به وزیر اطلاعات گفتم و الکی گفتم که آقا دستور دادن که هرچه زودتر در این مورد تحقیق بشه. آخه بعضی از این وزیرا، نامردا واسه حرف من تره خورد نمی کنن و حتما باید بهشون بگم دستور آقاس و چندتا هم قسم بخورم تا باور کنن. نتیجه تحقیقات هرچی باشه یه راست میرم به آقا میگم. آخه صلاح نیس آقا ندانن که منظور تظاهرات کننده ها از شعار مرگ بر دیکتاتور کیه!!

دوشنبه اول تیر
امروز آقا بازم عصبانی بودن. روز جمعه توی نماز جمعه فرمودن کسی حق نداره بیاد بیرون تظاهرات. اما یه عده ای که احتمالا توی نماز نبودن که حرفای آقا را بشنون و معلوم نیست ولی فقیه شان کیه ریختن توی خیابونا و دوباره شهر را بهم ریختن. البته برادرا حسابشون را رسیدن ولی بازم دل آقا خنک نشده. میگن مهم اینه که مردم به حرف ولی فقیه گوش بدن وگرنه چه فایده داره که بگیریم اعدامشان کنیم. اما من هنوزم عقیده دارم صدتاشان را که با تیر بزنیم یا رگ گردنشان را جلوی بقیه بزنیم بقیه می ترسن و میرن خانه هاشون. دیشب به من فرمودن باید یک تغییرات مهمی توی دولت بدیم که شاید اوباش راضی بشن و به نتیجه انتخابات تن بدن. عرض کردم که من خودم نماد تغییرم. فرمودن خفه. عرض کردم چشم. فرمودن برو فکر کن تغییرات مورد نظرت را فردا بیار. امروز رفتم که تغییرات رو بگم. فرمودن خوب فکراتو کردی؟ عرض کردم بله آقا. خیلی تغییرات درنظر دارم. فرمودن خوب بگو. عرض کردم وزیر اطلاعات جاش خوبه. فرمانده بسیج هم جاش خوبه. اما وزیر راه رو میکنم وزیر ارشاد. وزیر کشاورزی رو میکنم وزیر راه. وزیر ارشاد رو میکنم وزیر نیرو. وزیر نیرو رو میکنم فرمانده نیروهای انتظامی و وزیر صنایع. فرمانده سپاه رو میکنم وزیر بهداشت. وزیر... آقا حرفم رو قطع کردن و فرمودن برو هرکاری میخوای بکن. خدا آخر و عاقبتمون را به خیر کنه. از این دعای آقا واقعا دلم باز شد. وقتی میخواستم از اطاقشان خارج بشم فرمودن محمودآقا بگید در تلویزیون اعلام کنن که ده ها تن از اعضای منافقین در شهرهای مختلف توسط امت حزب اله دستگیر شده اند و برای بازجویی به زندان اوین تحویل داده شده اند. چقدر از این خبر خوشحال شدم. عرض کردم اگه اجازه بدین بابت این زحمتی که امت حزب اله کشیدن به هرکدامشان یک سفر سوریه جایزه بدیم. ضمنا بازجویی این منافقین را خودم به عهده بگیرم. بازهم یکی از اون نگاههایی که بعضی وقتا به من میکنن کردن. فهمیدن فعلا باید دستورات را اجرا کنم و سوال نکنم. دمش گرم که اگه نبود تا حالا معلوم نبود چی میشد
.
------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Wednesday, June 10, 2009

اولین روز کار رئیس جمهور مکتبی



اولین روز رئیس جمهور مکتبی
صبح اول وقت، شاد و پرانرژی چندبار خودش را روی صندلی ریاست جمهوری جابجا می کند. احساس خوشایند ناشناخته ای تمام جانش را پر میکند. دلش میخواهد خودش را در همین حال در آینه ای ببیند. کاش یکی می بود و در این حالت از او عکسی می گرفت. صندلی را یکی دوبار به چپ و راست می گرداند. از حرکت نرم و آرام صندلی و این گردش خیلی خوشش آمده اما ناگهان به خود نهیبی می زند و به فکر فرو می رود. با خودش فکر می کند که چرا باید در کشوری که با نفت و گازش میتوان گرسنگی و مرض را از تمام کشورهای مسلمان ریشه کن کرد، میلیونها نفر گرسنه و مریض باشند و فریاد رسی نداشته باشند. آنهم بیست و هفت سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با حضور علمای اعلام و اجرای قوانین و حدود شرع مقدس. یادش نمی آید که چند نفر را در داخل زندان و بیرون از زندان برای حفظ نظام ولایت فقیه از میان برداشته است. وحالا سرتا پای نظام را فساد گرفته است. تصمیمش برای مبارزه با فساد جدی تر میشود. باید به هر ترتیب شده ریشه فساد را کند.
دکمه ای را که روی آن نوشته شده "منشی" فشار میدهد. منشی از آنطرف خط جواب میدهد: "امر بفرمایید حاج آقا"
رئیس جمهور – لطفا تشریف بیاورید.
چند لحظه بعد درب اتاق باز شده و منشی مخصوص ریاست جمهوری با ریش مرتب و قیافه کاملا حزب اللهی وارد میشود.
منشی – اوامر بفرمایید حاج آقا. چای بیارم خدمتتون؟
رئیس جمهور – خیلی ممنون حاج آقا. بنده نذر کردم که روز اول شروع کارم را روزه بگیرم. بنابراین جنابعالی مخارج چای و ناهار امروز ریاست جمهوری را با دقت حساب کنید و شب جمعه که به مسجد تشریف بردید بدهید به پیشنماز مسجد که در راه خیر خرج کند و برای ما دعا کنند. دقت کنید که کم و زیاد نشه که ما مشمول ذمه بشویم.
منشی – چشم حاج آقا. مطمئن باشید. قبول باشه انشاءاله. اجرکم الی اله. امری دیگه ای نیست.
ر. ج. – چرا، صبر کن. پرونده ها را که تحویل گرفتی به نوبت برای رسیدگی بیار.
م – کدام پرونده حاج آقا؟ پرونده که خیلی زیاده. توی چه زمینه ای باشه؟ سیاسی، اقتصادی، نظامی، اتمی، اجتماعی، قضایی؟ از هر کدومشون یک کمد پر داریم حاج آقا.
ر. ج – مسائل سیاسی که در حوزه مسئولیت ما نیست. در نظام ولایت فقیه حل و فصل مسائل سیاسی با ولی فقیه است. مسائل نظامی هم که به سپاه و ارتش مربوط میشه و خود برادرا زیر نظر ولی فقیه تصمیم میگیرن. مسائل اتمی هم که رهنمودش رو خود آقا باید بدن. بحث پیچیده ای است که باید خیلی در خصوصش دقت و درایت به خرج داده بشه. مسائل قضائی هم که به قوه قضائیه مربوط میشه که خود آقایان علمای اعلام بحمداله دارای صلاحیتند و زیر نظر ولی فقیه تصمیم میگیرن. می ماند مسائل اقتصادی و اجتماعی که آنها را هم ما باید با نظرات آقا حل و فصل کنیم. اما خود آقا به بنده مسئولیت دادند که به مسائل اقتصادی با دست باز رسیدگی کنم. علی ایحال شما بجز موارد اقتصادی و اجتماعی بقیه پرونده ها رو بسته بندی کنید و به دفتر آقا بفرستید.
م – چشم حاج آقا. بفرماین الان کدام پرونده رو بیارم قربان؟
ر. ج – ما بهتره که کارمان را با یک پرونده اقتصادی شروع کنیم. ما به مردم حزب اللهی قول داده ایم که با فساد اقتصادی مبارزه کنیم. بسیاری از مردم شام شب ندارند. مردم در دهات دور افتاده بچه هاشون رو می فروشند. در همین تهران و زیر گوش خودمان مردم برای حل مشکل اقتصادی شون کلیه شون رو میفروشند. ما مسئولیم آقا. شب اول قبر جواب ملک الموت را باید بدیم. فشار قبر و آتش جهنم و روز صدهزار سال و مار غاشیه که شوخی بردار نیستند برادر. بفرمایید یک پرونده ضخیم اقتصادی را بیاورید.
م – چشم حاج آقا.
منشی خارج شده و چند لحظه بعد با یک پرونده سنگین قطور بسته بندی شده برمیگردد و آنرا روی میز گذاشته و بسته بندی اش را باز می کند.
منشی – بفرمایید حاج آقا. اینم پرونده شهرام جزایری. امر دیگه ای نیست؟
ر. ج – خیر حاج آقا. شما بفرمایید تا خبرتون کنم. کسی مزاحم نشه. فقط تلفنهای ضروری را وصل کنید. روضه شب جمعه در قم را فراموش نکنید. اجر شما با حضرت قاسم.
منشی به رئیس جمهور اطمینان می دهد که فراموش نخواهد کرد و از درب خارج می شود. رئیس جمهور پرونده را باز کرده و شروع به مطالعه می کند. دو ساعتی در سکوت می گذرد. رئیس جمهور دکمه منشی را فشار میدهد.
منشی از آنطرف خط – اوامر بفرمایید حاج آقا
رئیس جمهور – لطفا شماره حاج آقا کروبی را بگیرید.
م. – چشم حاج آقا.
چند لحظه بعد منشی خبر میدهد که کروبی را گرفته. رئیس جمهور گوشی را برمیدارد
ر. ج – سلام علیکم حاج آقا. صبحکم اله بالخیر و العافیه.
کروبی – علیکم السلام و رحمت اله. چه عجب حاج آقا. حتما در خصوص مسئله تقلبات انتخاباتی تحقیق می فرمایید.
ر. ج – خیر حاج آقا. خودتون واقفید که اون مسئله در حوزه مسئولیتهای بنده نیست. شورای نگهبان باید رسیدگی بکنه که حتما می کنه. ببخشید که مصدع اوقات شریف شدم. در خصوص پرونده شهرام جزایری سوالات مختصری دارم. ایشان گفته اند که چیزی حدود سیصد میلیون تومان به جنابعالی داده اند. ممکنه بفرمایید از چه بابت بوده؟
کروبی – بنده یادم نیست عزیزم. این موضوع مال چند سال پیش است. ما فکر کردیم این داستان تمام شده. ول کنید آقا. دست از سر این جوان مومن خیرخواه بردارید. بروید به شکم گرسنه مردم برسید. به پرونده تقلبات انتخاباتی برسید مومن.
ر. ج – ولی حاج آقا بنده در نزد خدا و پیغمبر و ائمه اطهار مسئولم. خواهش می کنم بفرمایید این دریافت از چه بابت بوده؟
کروبی – چه میدانم آقا جان. شاید سهم امام بوده.
ر. ج – سهم امام که به شما نمیرسد حاج آقا. سهم امام به ولی فقیه باید داده بشه که داده شده.
کروبی – عرض کردم که بنده خاطرم نیست. شاید خمس بوده.
ر. ج – سرکار که سید نیستید حاج آقا. خمس به سادات میرسه که ایشون خمس مالش رو هم به سادات داده.
کروبی – آقا شما هم عجب حوصله ای دارید ها. شاید ذکات بوده.
ر. ج – ذکات هم که حاج آقا باید به دولت و نماینده ولی فقیه داده بشود که داده شده. جنابعالی ریاست مجلس بوده اید. ذکات به شما نمی رسیده.
کروبی – عجب! خوب مومن حتما صدقه بوده.
ر. ج – صدقه هم که حاج آقا به ضعفا و فقرا باید داده بشه. شما که...
کروبی توی حرفش می پرد:
کروبی – ای آقا! شما ظاهرا تصور می کنید که حتی از روحانیت هم مسلمان تر هستید و مسائل شرعی را بهتر می فهمید. شما نباید انتظار داشته باشید جوان مومن و موفقی مثل شهرام جزایری که هم هزار جور کاسبی داشته و هم مشاور اقتصادی مجلس بوده و وقت سر خاراندن هم نداشته، مبلغ کلانی را توی کیف بگذارد و بین فقرا و ضعفا برود و تقسیم کند. تقسیم این پول اقلا یک ماه وقت می برد. این است که این پول را می بایستی به افراد مومن مورد اعتماد امام و ولی فقیه بدهد تا بین فقرا تقسیم کنند. خوب چه کسی مورد اعتماد تر از روحانیت. ما مورد وثاق مومنین هستیم. فراموش نکنید بنده همان کسی هستم که سرجنازه حضرت امام راحل غش کردم. شهرام جزایری به بنده داده، به کسانی دیگر که لابد اسمشان در پرونده قید است هم داده. اگر هم لازم است بنده اسامی همه آقایونی را که مورد اطمینان آن جوان بوده اند نام ببرم.
رئیس جمهور – خیر حاج آقا لازم نیست زحمت بکشید. پرونده از نظر اطلاعاتی کامله. به علاوه بنده کاملا یادم هست که جنابعالی غش کردید. خود بنده هم زیر جنازه بودم و دو سه ساعت یک ضرب توی سرم میزدم اما البته چون جوان بودم غش نکردم.
کروبی – خیر آقا به جوانی مربوط نمیشود. معلوم است که غش نمی کنید. غش کردن که ربطی به توی سر زدن ندارد مومن. خلوص نیت میخواهد. عشق به امام می خواهد. انشاءاله سرکار هم روزی به آن درجه از ایمان و اخلاص خواهد رسید. عجله نکنید.
رئیس جمهور – حق با شماست حاج آقا. خلوص نیت می خواهد. ببخشید که مزاحم اوقات شدم. حلال کنید. التماس دعا.
کروبی – اختیار دارید مومن. ما همه محتاج دعاییم. خداوند شما جوانان مومن و خدمتگزار را حفظ کند. اسلام به دست شما حفظ میشود.
رئیس جمهور با کروبی خداحافظی کرده و قول میدهد که این پرونده را برای همیشه مختومه اعلام کند. پرونده را بسته بندی کرده و منشی را صدا می کند.
رئیس جمهور – یک کمد برای پرونده های مختومه درست کنید و این پرونده را آنجا بگذارید. بی زحمت پرونده بعدی را بیاورید.
منشی پرونده را برداشته و از درب بیرون می رود. رئیس جمهور روی صندلی چندبار جابجا می شود و آنرا چند بار به چپ و راست میگرداند و منتظر ورود منشی می ماند. در چهره اش احساس رضایت موج می زند.


Sunday, May 17, 2009

سخنرانی خامنه ای در کردستان



17 می 2009

سخنرانی رهبر مستضعفین جهان در سنندج
در باره انتخابات و دشمن زبون!!

سلام علیکم و علینا و بحمداله طیب اله انفاسکم و شعاراتکم. چند تا مطلب هست که گفتنشان بسیار ضروری است. لطفا شعار ندهید تا من حرفهام را بزنم. البته وسط حرفها اگر لازم شد شعاری در تایید رهبری ما بر مستضعفان جهان بدهید من این دستم را میارم بالا. خوب دقت کنید که یک وقت عوضی شعاری داده نشود زیرا که دشمن زبون دارد این حرفها را گوش میکند و دنبال این است که از حرفهای من بول بگیرد. اما من می گویم فوتینا. مطلب اول اینست که می گویند، یعنی همان دشمن زبون میگوید که فلانی از کاندیدای مشخصی حمایت می کند. خوب از کجا می شود فهمید که اینها دشمن زبون هستند؟ از آنجایی که اگر دشمن زبون نبودند لقب من را می گفتند. مثلا می گفتند که رهبر مستضعفان جهان اینطور گفته و یا مثلا حضرت آیت اله العظمی فلانی اینرا گفته. اما از آنجایی که جارو هم دسته دارد، وقتی کسی همینطور میگوید فلانی، معلوم میشود که او همان دشمن زبون است و مو هم لای درزش نمی رود. و اینجاست که بنده مجبور میشوم از برادران وزارت و برادران سپاه بخواهم که حساب دشمن زبون را هرجا که دیدند برسند....صبرکنید. من که دستم را نیاوردم بالا. من داشتم دماغم را میخاراندم. اصلا نمیخواد شعار بدید. بنده که رفتم، برادران سپاه نظارت میکنند که به مدت نیم ساعت شعار بدید و بعد برای صرف غذا و گرفتن بنشن و چیزهایی که وعده داده شده تشریف می برید.
بله. عرض میکردم که میگویند فلانی از کاندیدای مشخصی حمایت می کند. اگر از دشمن بودن این گویندگان بگذریم می ماند اینکه به اینها بگویم که خیر. شما اشتباه می کنید. به جان مادرم اگر من از نکاتی که میگویم غرض حمایت داشته باشم. وظیفه بنده این است که امت اسلام را راهنمایی کنم که به آدم ناباب رای ندهند. من میگویم که به کسی رای بدهید که ساده زیست باشد و دنبال تجملات نباشد. یعنی حد اقل لباسش به تنش گریه کند. به کسی رای بدهید که بجای اینکه پول نفت را بخواهد صرف مخارج الکی بکند، آنرا به سر سفره های شما بیاورد. به کسی رای بدهید که هم خودش آدم صاف و صادقی باشد و هم وضعیت فامیلی و نژادش شفاف باشد. معلوم باشد که از چه نژادی است. یک وقت خدای نکرده از نژاد نامطلوبی نباشد. از نژاد دشمن زبون نباشد. از نژاد صهیونیستی نباشد. یک وقت یک کسی نیاید رئیس جمهور بشود و بعد معلوم بشود که ناتانیاهو نژاد بوده و حالا آمده اینجا برای رد گم کردن اسمش را عوض کرده و کرده کروبی و یا موسوی. رئیس جمهور مملکت اسلامی باید از نژاد احمد باشد که یک نژاد اصلاح شده مکتبی است. شما توجه کنید که همین دشمن های زبونی که برای تخریب اقدامات اقتصادی و موشکی دولت، پرتقال مارک اسرائیلی وارد کرده اند حتما از همینهایی هستند که تکلیف نژادشون شفاف نیست. البته ما گفتیم وزارت اطلاعات اینها را دستگیر کند. که بحمداله تعدادیشون را دستگیر کرده اند و قرار است همین امروز و فردا چندتایی از اینها را اعدام کنیم و انشاء اله بعدا که بقیه اینها بازجویی و محاکمه شدند معلوم میشود که قضیه این پرتقالها چی بوده و از کجا و به چه منظور وارد شده اند. اونهایی هم که مشروبات الکلی تقلبی در مشهد فروخته اند که تعدادی از مردم کشته شده و تعدادی کور شده اند هم از همین دشمنان زبون صهیونیستی هستند. البته قوه قضائیه گفته که خانواده کشته شده های زبون از ترس آبروشون قضیه را علنی نکرده و افراد را مخفیانه دفن کرده اند. باید عرض کنم که در حکومت اسلامی از این حرفها نداریم. من دستور دادم که هرچه زودتر اونهایی رو که دفن شده اند از قبر دربیاورند و پس از زدن شلاق و حد شرعی دوباره اگر لازم است اونها را دفن کنن. اینکه نمیشود در کشور اسلامی مردم به همین سادگی عرق بخورند و بمیرند و هیچکس هم چیزی بهشان نگوید.
نکته دیگری که باید به شما یادآوری کنم اینست که تلاش کنید که آدمهای مقدس را انتخاب کنید. دشمن زبون میخواهد که آدمهای غیرمقدس را به ما قالب کند. اما هم بسیج ما و هم سپاه ما و هم برادران وزارت اطلاعات ما چشماشون بازه. شما اگر دقت کرده باشید، در این عکسهایی که از امامان و معصومین ما بجا مانده و چندتاشون هم در همین حسینه به دیوار آویخته شده اند شما به خوبی می بینید که اینها چون مقدس و معصوم هستند، همه شون دور سرشون یک هاله ای از نور دیده می شود. خوب همین بهترین راهنمایی برای ما و شماست که دشمن زبون را خیط کنیم. چشمامون را باز کنیم و در تاریک و روشن هوا به این کاندیداها نگاه کنیم و ببینیم کدامیک دور سرشون هاله نور دارن.
مشخصه دیگر یک رئیس جمهور مکتبی این است که باید بخشنده و مهربان باشد. آن کسی که یک خانم جاسوسه امریکایی را می بخشد، حالا من نمیخواهم اسم ببرم که یک وقت شبهه نباشد که از کاندید مشخصی حمایت می کنم، اما همین بخشندگی و نوشتن نامه به قوه قضائیه در مورد آن خانم خودش یک علامت صلاحیت است. البته دشمن زبون می گوید که ما زیر فشارهای جهانی و از ترس امریکائیها مجبور به رها کردن آن خانم شدیم. یک دشمن زبون دیگر شایعه کرده که اینجوری ما برای مذاکره با امریکائیها علامت داده ایم. اما بگذارید دشمن هرچه میخواد بگه. ما کار خودمان را می کنیم. حالا ممکن است کسانی بگویند که از مشخصات یک رئیس جمهور مکتبی این است که قطارش ترمز و دنده نداشته باشد. خوب این درست است. اما این را نباید خیلی رویش اصرار کرد چون دشمن زبون استفاده ابزاری می کند.
من اینها را بر حسب وظیفه ولی فقیه می گویم و از کاندیدای مشخصی حمایت نمیکنم. البته برخی از این کاندیداها شروع کرده اند به اینکه پنبه دولت را بزنند. به آنها اخطار می کنم «اذهان عمومی را تخریب نکنند... بنده از همه این آقایان اوضاع کشور را بیشتر می‌دانم، می‌دانم بسیاری از مطالبی که درباره وضع کشور و اقتصاد می‌گویند خلاف واقع است، اشتباه می‌کنند.» اینها به دروغ میگویند که ما گرانی و بیکاری و تورم و غیره داریم. به جان مادرم اگر یک کلمه از این حرفها درست باشد. همه ساخته دشمن زبون است. امت شهیدپرور خوب میداند که این حرفها دروغ است و ما نه گرانی داریم و نه بیکاری و نه تعداد قابل توجهی معتاد و زنها و کودکان خیابانی. اینها در واقع منظورشان بنده هستم. وگرنه خودشان خوب میدانند که رئیس جمهور در نظام اسلامی ما در واقعش چیز ولایت فقیه است. وقتی از خرابی اوضاع اقتصادی کشور میگویند منظورشان خراب کردن ولی فقیه است.
روی دیگر سخن من با مقامات دولت عراق و مردم شهیدپرور عراق است. یا ایهاالذین آمنو فی عراق انا متعجب. من تعجب می کنم که دولت عراق چرا در شرایطی که ما داریم برای انتخابات آماده میشویم و دشمن زبون خیز برداشته که این انتخابات آزاد و اسلامی را بهم بزند و یا یک فرد نا مناسب را به ما قالب کند، این برادران آدم مطلع و مقدسی مثل موفق الربیعی را از شغلش برکنار می کنند و دل دشمنان ما را شاد می کنند. من تعجب میکنم که چرا این مجاهدین را هنوز اخراج نکرده اند. ما در این مورد قرارداد داریم و اگر به تعهداتشان عمل نکنند من هم اعلام خواهم کرد که بیش از این رهبر مستضعفین عراق نیستم و ولی فقیه دولت عراق هم نیستم. اینهایی هم که در مجلس عراق با این کار مخالفت می کنند عوامل دشمن زبون هستند و باید یک جوری آنها را به قوه قضائیه سپرد که اعدامشان کنند. ما حتی فکر میکنیم که برای کشور ما و کشور مسلمان و برادر عراق یک رئیس جمهور کافی است و نیازی نیست که بیت المال مسلمین بیخودی صرف انتخاب و مخارج دوتا رئیس جمهور بشود. به برادران عراقی که سالها در همینجا خدمت ما بودند و ما را به عنوان رهبر قبول داشتند عرض می کنم که همین رئیس جمهور ما را قبول کنند و اگر خواستند در انتخابات ما هم شرکت کنند. ما هم یک جوری از خجالتشون در میائیم. اگر بخواهم به زبان عربی عرض کنم باید بگم یا ایهاالذین آمنو، اموالکم اموالنا و نحن رهبرکم و فقیه کم. ثم نحن نخرجون من خجالاتکم.
و اما آخرین مطلب اینکه من در این دوران قبل از انتخابات آمده ام که به شما مردم سنی مذهب خطه کردستان بگویم که دشمن زبون میخواهد بین شیعه و سنی تفرقه بیندازد و کاری بکند که شما برای رای دادن از خانه بیرون نیائید با این بهانه که کاندیداها همه شیعه هستند و برخی از روحانیون ما علیه سنی ها حرفهایی می زنند. نخیر. درست است که کاندیداها همه شیعه هستند و برخی روحانیون شیعه برخی حقایق را در باره شما سنی مذهب ها می گویند که شما خوشتان نمی آید، اما به جان مادرم در این مملکت شیعه و سنی برابرند. اگر در جایی یک وقت اجازه ساختن مسجد به سنی ها داده نمیشود برای این است که دشمن سوء استفاده نکند و بگوید اینها بیت المال را بیخودی دور می ریزند و مشکل شیعه و سنی دارند و هرکس مسجد خودش را دارد. البته یک مقدار برای جلوگیری از اتلاف و اصراف در بیت المال هم هست. وقتی در یک جایی صدها مسجد و حسینیه شیعه وجود دارد، دیگر برادران سنی مذهب ما مسجد لازم ندارند. خوب میخواهند نماز بخوانند بیایند در همین مساجد بخوانند. اگر کاندیداها همه شیعه هستند اینهم برای اینست که خوب شورای نگهبان به دلیل اینکه آدم سنی مذهب معروفی که جزو رجال سیاسی باشد نمی شناسد، در نتیجه صلاحیت کاندیداهای غیر شیعه را رد می کند. این به ولی فقیه و تبعیض بین شیعه و سنی ربطی ندارد. حرفهای دشمن زبون، ببخشید حرفهای بنده تمام شد. برادران پاسدار مراقبت کنید که مومنین حاضر به مدت یک ربع شعارهای از پیش تعیین شده را بدهند و یک ربع هم شعارها دراختیار خود است. اما مراقبت بشود که کسی زودتر از نیم ساعت دیگر اینجا را ترک نکند. والسلام و علیناو علی آبائنا و اجدادنا.

-------------------------------
وبلاگ نوشته ها و اشعار طنز حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

Tuesday, February 24, 2009

حکایت سگ زرد و شغال





22 فوریه 2009

این سگ زرد است و آن دیگر شغال

باز چون اوضاع شیر تو شیر شد
سیدعلی در فکر یک تدبیر شد

خاتمی را گفت برخیز ای عمو
باز هم از گفتمان هایت بگو

گفتمان مهر ورزی با چماق
دادن حق بیان با سرب داغ

گفتمان کشک و لبخند و پنیر
چرتمان و پرتمانت حال گیر

تا مگر ساکت شوند این مردمان
تا شویم آسوده از فریادشان

سنبه مردم مگر پر زور شد
زرتمان احمدی قمصور شد

*******
بشنو از من ای عزیز ای با هنر
رنگ این مردک مشو بار دگر

خاتمی یک حقه باز است ای عزیز
حقه بازی با سر و ریش تمیز

گرچه می پوشد عبای گل بهی
می نهد عمامه اش را کج گهی

گرچه چشمان را کند گاهی خمار
میشود ماشین بجای خر سوار

گرچه گاهی میزند مسواک نیز
مثل انسان میشود گاهی مریض

می زند شانه گهی بر زلف و ریش
گاهگاهی می زند عطری به خویش

هست این ملای عمامه به سر
مثل استادش خمینی حیله گر

گرچه این ملای رند نابکار
می خورد با قاشق و چنگال!! ناهار

لیک او هم خویش یک دایناسور است
کله اش از آن مزخرف ها پر است

احمدی شکر فراوان می خورد
خاتمی با پنبه سر را می برد

احمدی زر می زند، زر می زند، زر می زند
خاتمی حرفاشو با قر می زند

دائما مشغول خالی بندی است
بر لبانش از ریا لبخندی است

گفتمان احمدی جفتک زدن
خاتمی کارش ولی چشمک زدن

گفتمان احمدی گل مالی است
گفتمان خاتمی دجالی است

لیک دانشجو اگر کرد اعتراض
هردو با هم می کنند او را دراز

یا اگر روزنامه ای چیزی نوشت
هردو با هم می فرستندش "بهشت"

هردو در تولید بمب هسته دار
پیروان رهنمودی دسته دار

هردو در تمجید "قصاب اوین"
"چیز" تر از "رهبر مستضعفین"

هردو در توجیه "دین - دیکتاتوری"
روز و شب مشغول پخش کرکری

هردو در توجیه فقر و اعتیاد
از طرفداران شیک حزب باد

صحبت از فحشا چو می آید میان
هردو می گویند رو صیغه بخوان

هردو در سرکوب_ اهل معرفت
چون خمینی جانی و حیوان صفت

پس بدان ای هموطن ای اهل حال
این سگ زرد است و آن دیگر شغال

-----------------------------
برای دیدن اشعار و نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/


Tuesday, February 17, 2009

پرده اول: سفتها و نرمها

.جمعه 25 بهمن 1387


نمایشنامه چند پرده ای:
"در دفتر مقام عظمای ولایت فقیه!"

پرده اول- "سفتها! و نرمها!"

زمان: یکی دو روز مانده به سالگرد انقلاب
مکان: دفتر ولی فقیه مستضعفین جهان (منظور سیدعلی خامنه ای است)
افراد صحنه به ترتیب اهمیت سیاسی و اقتصادی:
الف - رئیس دفتر خامنه ای
ب - اژه ای؛ وزیر اطلاعات معروف به آیت اله گوشخوار (منظور همان گوش است که بعضی! با آن می شنوند. این آیت اله در مجلس به یک نماینده دیگر حمله کرده و گوش او را گاز گرفته و این لقب از آن بابت است.)
ج - احمدی نژاد رئیس جمهور
د - حاجی رمضون آبدارچی مخصوص (از بستگان نزدیک رئیس دفتر است. در جوانی بسیجی بوده و به گفته خودش به خاطر عشقش به "آقا" حالا آبدارچی و در واقع کار چاق کن دفتر است. از دولت سر انقلاب اسلامی و رهبر مستضعفین حالا شده حاجی رمضون و توی اوقات بیکاری برج سازی میکند؛ البته با کمک برخی روحانیون متنفذ)

رئیس دفتر:
حاج محمود! "آقا" فرمودند جزئیات حرفایی که قراره توی سالگرد انقلاب بزنی، بگی تا بهشون بدم. بگو تا بنویسم مومن.

احمدی نژاد:
"آقا" که خودشون کلیتشو فرمودن چی بگم! فرمودن در باره دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی حرف بزنیم.

رئیس دفتر:
میدونم. میخوان ببینن که جزئیاتش چه میخوای بگی مومن. بگو تا بنویسم بهشون بدهم. (قلم را برمیدارد و آماده نوشتن میشود)

احمدی نژاد:
اولش میگم که انقلاب اسلامی در این سی سال چقدر دست آورد داشته و ما رو از کجا به کجا رسونده.

رئیس دفتر:
احسنت. خوب بفرما از کجا به کجا رسانده تا بنویسم؟

احمدی نژاد:
خوب به خیلی جاها رسانده. مثلا شما توجه بفرمائید که مردم ما در زمان شاه اصلا نمیدونستن اینترنت چیه. اما حالا میلیونها کاربر اینترنت داریم. این خودش یکی از دستاوردهای خیلی مهم انقلاب اسلامی است. اگر انقلاب اسلامی ما نبود ما الان اصلا نمیدانستیم اینترنت چیه.

حاجی رمضون:
حاج محمود دمت گرم. واقعا که زحمت کشیدی. اون شاه خائن کجا عقلش میرسید که از این انتر و منترا واسه مملکت بیاره.

رئیس دفتر:
حاجی رمضان شما دخالت نفرما. بفرما برو توی آبدار خونه. شما چیکار داری به اینترنت. شما برو همون حساب و کتاب برجا را برس که کلاه سرمون نره مومن.

اژه ای:
کاشکی حالا هم مثل صدر اسلام بود. الهی بشکنه اون دستی که این اینترنت و تلویزیون ماهواره ای و موشک و طیاره رو اختراع کرد. برای ما که جز مشکلات و دردسر نیاورده اند.

حاجی رمضون: (رو به احمدی نژاد
حاج محمود آقا! شما که اوندفه میگفتی همه ی انتر منترای ضد انقلاب رو فتیله گذاری کردی. پس چرا داد حاج آقا به هوا رفته؟ خوب فتیله رو بکشید بالا.

اژه ای:
مومن اینطور گوشه میزنی اون دنیا باید پاسخگو باشی ها!! البته یه وقت سوء تفاهم نشه که فکر کنید ما از پس منافقین و ضد انقلاب بر نمیایم. نخیر. نظام ما صد در صد ثبات داره و هیچ چی ما را تهدید نمیکنه. اینا را هم که میگیریم و تعزیر می کنیم برای دستگرمی برادراس. همانطور که در سایت ایران دیدبان اعلام کردیم توی این مملکت و در بیرون این مملکت
"دو دسته هستند كه هم‌چنان - به‌طرز احمقانه‌ای - از سقوط و سرنگونی حكومت ایران سخن می‌گویند. این دو دسته‌ی احمق، مجاهدین و سلطنت‌طلب‌ها هستند.. هر دو دسته هرجا كه حضور مردم در دفاع از حاكمیت ایران را مشاهده می‌كنند، ‌به‌جهت انكار، آنان را مزدوران جمهوری اسلامی و خانواده‌هایشان معرفی می‌كنند!."
شما بفرماید حاج آقا، حاجی رمضون! این مومنینی که برای تظاهرات سالگرد انقلاب میان اینا مزدورند. نخیر اینا همه بحمداله بسیج هستن. کارمند هم که باشن همه معتقد به نظامن. به غیر از اینام صدا از هیچکی در نمیاد و نظام اسلامی ما صددرصد ثبات و امنیت داره.

رئیس دفتر:
آشیخ شما هم هر وقت فرصت گیرتون میاد میگید ها! ما در خدمت آقا در باره جمعیت حرف زدیم. خیلی که دس بالا بگیریم سی صد هزار نفر میان. اگه حساب کنیم همه شون هم با میل خودشون و برای حمایت از ولایت فقیه اومده باشن، توی یک شهر ده دوازده میلیونی میشه کمتر از پنج در صد جمعیت. برای همین هم آقا تصمیم گرفتن در مقابل کوچکترین مخالفت حتی از خودیا کوتاه نیان. "آقا" شب تا صبح از این خبرایی که میشنوه خوابش نمیبره، اونوقت شما اون حرفا رو می نویسید. کدام ثبات. حالا دیگه خودیامون هم صحبت از تغییر نظام و منحل کردن نظام ولایت فقیه می کنن. اونوقت شما خودت را به خواب زدی؟ کدام ثبات آشیخ؟ مثل اینکه از تصمیم جدید آقا خبر نداری. از بسکی وزارت اطلاعات بی عرضگی کرد آقا خودش وارد میدان شد. بفرما از روزنامه بخوان ( روزنامه را برداشته و به اژه ای میدهد):
طبق دستور "آقا" به سردار محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از این به بعد مقابله با "تهدیدات نرم" به بسیج واگذار شده است.
حالا بخور.

حاجی رمضون:
حاج آقا این "تهدیدات نرم"!! پدرسوخته هم از اون ضد انقلاباس ها! خوب بلایی "آقا" به سرش آورد. چاره ش همین بود. برادران بسیجی خشتکشو در میارن میکشن سرش. از فردا اگه این "تهدیات نرم" ضد انقلاب جیگرشو داره میاد تو خیابون.

اژه ای:
حالا چطور شده آقا "سفتاش" را برای ما گذاشته و "نرماش" را واگذار کرده به بسیج؟

حاجی رمضون:
آخه آقا خیالش از بابت دندونای شما جمعه. اونجوری که شما گوش اون بیچاره رو توی مجلس گاز گرفتید خیال آقا راحت شد که دندوناتون حسابی محکمه. اینه که "سفتاشو" داده به شما و "نرماشو" واگذار کرده به بسیجیا که یه وقت دندونشون عیب نکنه. آخه "آقا" دندونای اونا رو واسه روز مبادا لازم دارن.

اژه ای:
اینقدر گوشه نزن ملعون. اگه وزارت اطلاعات نبود اونوقت می فهمیدید که همین منافقین تا حالا چی به روزگار روحانیت و امثال شما آورده بودن. حاج آقا (رو به رئیس دفتر) این مشرک را ساکت کنید و گرنه چنان گوشش را گاز میگیرم که فریادش به آسمان هفتم برسد ها!!

رئیس دفتر: (با حالت عصبانی و شوخی
حاجی رمضون گفتم شما برو چایی بیار. مسئله دندونای روحانیت مبارز به شما مربوط نیست.

احمدی نژاد:
حاج آقا ما ادامه بدیم؟

اژه ای:
صبرکن حاجی محمود. (روبه رئیس دفتر) ...حاج آقا بفرمایید که حالا وقتی یه نفر یه کاری میکنه و یه حرفی میزنه ما از کجا بفهمیم که طرف "سفته" یا "نرمه"؟

حاجی رمضون:
اینو دیگه باید از حاجی دکتر سبزعلی بپرسی حاج آقا. اوشون، هم متخصص امور استراتجیکیه، هم طرفدار فضای سبز و سبزی پلو با ماهیه و هم با اون انتر و منترائی که حاجی محمود میگه سر و کار داره.

احمدی نژاد:
بالاخره حاج آقا ما ادامه بدیم یا نه؟ عجب غلطی کردیم که این وزیر اطلاعات رو با خودمون آوردیم ها!!

اژه ای:
شما مارا با خودت آوردی؟ نخیر....ما شما را با خودمان آوردیم مومن!! فکر نکنید برای روحانیت هم رئیس جمهور هستید ها!!

رئیس دفتر:
ماهم دیگه از دست این آشیخ ذله شدیم آقا. ایشان هروقت میان اینجا اعصاب "آقا" را بهم میریزن و میرن. شما بفرما حاج محمود آقا. اون قضیه اینترنت رو ولش کن. بیخودی گزک دست مخالفین نده. دیگه چی میخوای توی سخنرانی بگی؟

احمدی نژاد:
یه پیشرفت خیلی مهم دیگه که در این سالها نصیب ما شده اینه که در زمان شاه توی این مملکت یه دونه هم تلفن همراه نبود. حالا از صدقه سر مقام رهبری ما چندین و چند میلیون تلفن همراه داریم. تازه حالا از دوران خاتمی هم بهتر شده. اون موقع تلفن همراه یکی چند میلیون هم گیر نمیومد. اما حالا سر هر کوچه ای عوض خربزه و هندوانه تلفن همراه میفروشن. مفت. یکی ده هزار تومن.

حاجی رمضون:
خدا رو شکر که صدقه سر حاجی محمود حالا دیگه بقالیای سر کوچه ها یه چیزی دارن که بفروشن. میوه و برنج و روغن که گیر هر کسی نمیاد. امام فرمودن که ما برای خربزه انقلاب نکردیم. اما نفرمودن که واسه ی چی انقلاب کردیم. حالا معلوم میشه که واسه تلفن همران انقلاب کردیم.

اژه ای:
حاجی رمضون مواظب باش پای امام راحل رو نکش وسط مومن. برات گران تمام میشه ها!! فکر نکنی چون اینجا چای میدی میتونی هر حرفی بزنی. رئیس جمهورشم حق نداره هرچی دلش میخواد بگه. فهمیدی؟

حاجی رمضون:
حاج آقا نوکرتیم. ما "نرمیم". مسئله مون به بسیج مربوط میشه. جنابعالی درست نیس توی کار بسیج دخالت کنید.

رئیس دفتر :
حاجی رمضان!.... مومن سرت میخارد برای جنگ و دعوا. ساکت شو جانم. دوران بسیجی بودنت تمام شده. تو حالا یک تاجر محترم هستی. یک وقت دیدی در کابینه بعدی وزیر شدی. چرا برای خودت دشمن میتراشی؟

حاجی رمضون:
چشم حاجی. ما ساکت میشیم. اصلا حالا که پای وزارت وسطه ما رفتیم چای بیاریم. (رو به اژه ای ) حاج آقا شما به دل نگیر. ما خودی هستیم. ما نوکر روحانیت بودیم و هستیم. این حرفا را هم برای شادی اموات می زنیم.
(از صحنه خارج میشود)

احمدی نژاد:
حاج آقا یک چیزهایی هم در باره نفت داریم. بگیم؟

رئیس دفتر:
زودتر بفرمائید که تا چند دقیقه دیگر باید بروید خدمت آقا.

احمدی نژاد:
چشم. عرض میکنم. یکی از پیشرفتهایی که ما آنرا مدیون انقلاب و امام راحل و همین رهبر عزیز مستضعفین هستیم مسئله نفت است. به اعتراف همه ی سازمانهای مالی بین المللی، ما در این سی سال توانسته ایم نزدیک به هشتصد میلیارد دلار نفت بفروشیم در حالیکه در آمد همه ی پنجاه سال سلطنت شاه و پدرش به یک دهم این مبلغ هم نمیرسد. باید یادآوری کنم که اینکه دشمنان نظام به رخ ما میکشند که ما در دفاع مقدس هشت ساله؛ که بیشترش برای فتح قدس ازکربلا بود نزدیک به هزار میلیارد دلار هزینه داشتیم. اما در عوضش در این سی سال به همت رهبران انقلاب اسلامی مان، نزدیک به هشتصد هزار دلار درآمد نفتی داشتیم و کلی هم درآمدهای دیگر که جزو اسرار مملکتی است و اینجا لازم نمیدانم وازد جزئیاتش بشوم.

رئیس دفتر:
حاج محمودآقا شما چند تا دکترا دارید؟

احمدی نژاد:
یکی حاج آقا. چطور مگه؟ اگه فکر میکنید لازمه چند تا دیگه هم میتونیم بگیریم. از آکسفورد. از کمبریج. از هرجا که لازم باشه.

رئیس دفتر:
نخیر مومن همان یکی کافیه. بفرمایید شما روزانه چند بار پنیر می خوری؟

احمدی نژاد:
واله بستگی داره به برنامه دولت. گاهی سه دفه. گاهی هم هفت هشت دفه. چطور مگه؟ باید بیشتر بخوریم؟ البته عمه مون میگه آدم هرچی پنیر بیشتر بخوره هوشش بیشتر میشه. ولی خوب باهاس فرصتش باشه

رئیس دفتر:
نه. همون سه دفه کافیه. سعی کنید بیشتر نشه. در مورد سخنرانیتان هم به نظر بنده بد نیست اشاره کنید و آمار بدهید که آن پدر و پسر ملعون چند نفر در سال اعدام میکردند و نظام روحانی – الهی ما چند نفر.

(تلفن روی میز زنگ می زند. رئیس دفتر گوشی را برمیدارد)

رئیس دفتر:
......چشم حاج آقا. ......چشم........(گوشی را می گذارد) آشیخ اژه ای شما بفرمائید تو. آقا اول شما را می بیند. حاج محمود آقا شما فعلا باشید و روی نطقتان کار کنید. آقا بعدا صداتان می کنند.

(اژه ای از در کناری به اطاق کار ولی فقیه میرود و در حال بیرون رفتن برای احمدی نژاد شکلک در می آورد)

احمدی نژاد: (رو به رئیس دفتر
میگم حاج آقا..... حالا که تنها شدیم میخواستم ازتون استدعا کنم که سفارش ما را به آقا بفرمائید. شما خودتان بهتر میدانید که اگه این خاتمی بیاد باز این بازی اصلاحات رو راه میندازه و ممکنه برای کل نظام خطرناک باشه. قول میدم حتما جبران زحمتتان را بکنم.

رئیس دفتر:
این کارا به ما مربوط نیس. آقا خودشان تصمیم میگرند. اگه از ما نظر خواستند چشم. فعلا بهتره شما روی نطقتان کار کنید. این داستان تلفن همراه و فروش نفت و اینترنت را هم فراموش کنید. بهتره یک چیزای دیگه ای بگید. در باره درآمد سرانه ملی حرف بزنید. در باره تعداد بیکارا و تعداد معتادها و میزان تورم توضیح بدید....... با اجازه بنده باید برای قضای حاجت بروم. شما تشریف داشته باشید تا آقا صداتان بزند. (از جایش بلند شده و از در خارج میشود)
(احمدی نژاد مشغول نوشتن میشود. پرده بسته میشود.)

پایان پرده اول
--------------------------------...

انقلاب ما برای گریه بود

سالگرد انقلاب آمد "یره"
تا قیامت اقتصاد مال خره
انقلابی که اسیر شیخ گشت
اندک اندک عمرش از سی هم گذشت
انقلابی که برای نان نبود
واسه ی خوشبختی انسان نبود