Tuesday, December 24, 2013

ادامه اقلیتها در دولت روحانی!


24 دسامبر 2013
علی یونسی؛نماینده آخوند روحانی در امور اقلیتهای دینی و مذهبی گفت که پستهای کلیدی و ارشد مدیریتی کشور در آینده نزدیک به اقلیتهای قومی و 
مذهبی واگذار خواهد شد.

تلفن اتاق یونسی زنگ می زند:
صدا: سلام علیکم حضرت آیت اله. حاج قربانعلی صداقتِ مومن زاده اصل هستم حاج آقا. عرض بندگی دارم.
یونسی: به به. حاج آقا صداقت. چه عجب یاد ما کردید؟ باد آمد و بوی عنبر آورد. خبر شما را از طریق اخویتان در مکه داشتیم.
صدا: اختیار دارید حاج آقا. ما از مریدان سرکار هستیم و اونور دنیا هم که باشیم همیشه دلمون با سرکاره. راستش همراه خانواده و اهل وعیال رفته بودیم مکه برای حج عمره. جاتون خالی بود.
یونسی: زیارت قبول. زیارت قبول. ما هم به شما ارادت داشته و داریم. مکه رفتن هم که دست مریزاد داره. شما هم که ماشاءاله سالی سه چهار بار تشریف می برید.
صدا: خوب دیگه حاج آقا ما مثل بعضیا نیستیم که توی نماز جمعه جاشون صف اوله اونوقت به بهانه اینکه بچه هاشون در فرنگ درس می خونن سالی ده دفعه با عیال و بی عیال میرن فرنگ و حال می کنن. آقا زاده ها شون هم که درسشون تمام میشه همونجا وارد زندگی اقتصادی و کسب مال حرام میشن و در دیار کفر لنگر می اندازند. اما بحمداله بنده زاده ها به وطن اسلامی و به اسلام وابستگی و ارادت قلبی دارند.
یونسی: مومن ما شما را خوب می شناسم و میدانیم که مثل خود ما اهل ریا و سوء استفاده از موقعیت نیستید. در مورد آقا زاده ها تون هم مطمئن هستیم که مثل خودتان چیزی بجز خدمت به اسلام و "آقا" در سر ندارند. البته امیدواریم که سوغاتی های مکه را تنهایی میل نکنید.
صدا: اختیار دارین حضرت آیت اله. سوغاتی چه قابل شما داره. هروقت اراده بفرمائید خدمت میرسم و سوغاتی شما را هم میارم. غرض از مزاحمت همین حرفای جدید جنابعالی در مورد اقلیتهای قومی و مذهبی بود که قراره پست کلیدی بگیرن.
یونسی: بله مومن. دستور حاج آقا روحانیه. خدا خیرشون بده. خیلی به فکر اقلیتها هستن.
صدا: خداوند خیرشون بده. چه کار خیری. بنده هم میخواستم در همین زمینه یک عرضی خدمتتون بکنم.
یونسی: بفرمائید حاج آقا.
صدا: راستش میخواستم بگم که این بنده زاده دکتر غلامحسین که به شما هم ارادت خاصی داره تازگی درسش رو در رشته تکنیسیانو فیزیکو رادیو لوجیکو در کشور ایتالیا تمام کرده و برگشته. دوتا دکترای آکسفورد هم محض احتیاط گرفته و آورده.
یونسی: به به مبارک است انشاء اله. چه خوب است که فرزندان مومنین همه درس خوانده و دکتر و آماده انجام مسئولیت هستند. حالا باید یک پستی در اداره رادیو تلویزیون براش دست و پا کنید.
صدا: شما لطف دارید حاج آقا. ولی اون رادیو که ایشون خونده از این رادیو ها نیست. گفتم شاید شما قبول کنید که یک پست کلیدی از اینهایی که دارید به ایشون بدید. بیشتر دوست داره وارد شرکت نفت بشه. اونم فرزند خودتونه.
یونسی: ولی حاج آقا این پست ها برای افراد اقلیت قومی و اهل مذاهب دیگر در نظر گرفته شده.
صدا: خوب بنده زاده هم جزو اقلیتهاست. ما هشت دختر داریم و دو پسر. یعنی پسرها واقعا در اقلیت هستند. توی قوم و خویشامون هم این پسرا در اقلیت هستند. یعنی اینا در واقع اقلیت قومی هستند.
یونسی: واله تا اونجا که بنده میدانم منظور جناب آقای روحانی این بود که طرف مثلا سنی باشد و یا ارمنی و کلیمی باشد.
صدا: خوب بنده زاده درست است که مسلمان زاده است، اما خیلی هم معتقد به امور شیعه نیست. در عوض با مراسم مسیحی ها خیلی آشناست. در این چندسالی که در کشورهای مختلف فرنگ درس میخوانده بیشتر دوستانش از اهالی فرنگ بوده اند. در این مدت تعدادی از خانمهای مسیحی را هم شرعا صیغه کرده و با مسائل مذهبی اونا هم آشنایی پیدا کرده. خودش میگه گاهگاهی به عنوان احترام به مذهب آن خانمها به همراه آنها به کلیسیا رفته.
یونسی: ولی این افراد ما باید مذهبشون رو اعلام کنیم.
صدا: خوب اعلام کنید حاج آقا. بفرمائید که ایشان مسیحی هستند. بعد از یک مدتی هم که آبها از آسیاب افتاد دوباره مسلمان می شوند.
یونسی: ولی اسمشان که غلامحسین است. این را چکار کنیم؟
صدا: البته ایشان در خانواده به اسم قلی شناخته شده. اما در فرنگ که بودند دوستانشان ایشان را کلمانسون یعنی همان غلامحسین خودمان صدا میکردند. آخه در فرنگ چون مسلمان نیستن غین ندارن.  بطور اختصار هم کلی صدا میکردند بجای قلی.
یونسی: پس ایشان حالا دکتر کلمان اوسونِ صداقت مومن زاده هستن؟ چه خوب. کی بهتر از ایشان. یک مومن زاده از اقلیتهای قومی و مذهبی. ایشان حتما برای پست مدیرعامل یکی از سازمانهای ما مناسب هستند. هم مومن و هم مومن زاده و هم از اقلیتهای قومی و مذهبی.
صدا: البته اگه وزیر بشه و یا استاندار مناطق اقلیتی بشن خیلی بهتره. اگر هم نشد که همین مدیرعامل چندتا سازمان براشون مناسبه.
یونسی: وزیر در اختیار بنده نیست.  استاندار هم براشون مشکل خواهد بود چون دردسر سیاسی پیدا می کنند. فعلا اجازه بدید که در چارچوب اختیارات خودمان اقدام کنیم.
صدا: هرطور که شما صلاح بدانید حاج آقا.
یونسی: حالا چی با خودش سوغاتی برای ما آورده این آقای دکتر کلی  عزیز ما؟ از آن خانم های که نیاورده؟ ها ها ها ها ها
 صدا: نخیر حاج آقا. اونها صیغه موقت بوده. البته مقداری خرت و پرت آورده که قابل شما را نداره اما ما هرچه که داریم متعلق به شماست. خدا شاهده جیب ما و جیب شما نداره. بنده اصلا همین خونه زعفرانیه را که پارسال برای شام اربعین تشریف آوردید و خیلی هم پسندیدید به نیت جنابعالی ساختم. دوطبقه ساختمان با چهارصد متر زیربنا. آخه راستش بنده زاده خیلی علاقمند به کار در شرکت نفت است.
یونسی: خوب بله صلاحیت ایشان در حد مدیرعاملی یک سازمان بزرگ هست. یا شاید هم یک شرکت دولتی وابسته به شرکت نفت. بخصوص اینکه ایشان از اقلیتهای مذهبی هستند و دکترای آکسفورد هم دارند. بنده به ارادت شما به اهل بیت و "آقا" و علما شک ندارم مومن. جنابعالی از نزدیکان ما هستید. چه کسی اقلیت تر از آقا زاده جنابعالی. فردا تشریف بیارید اینجا و آقازاده را هم همراهتون بیاورید. سند آن خانه را هم .....
صدا: چشم حاج آقا. خدا سایه روحانیت مبارز و متعهد را از سر ما بندگانش کم نکنه.
یونسی: بفرمائید خدا سایه "آقا" را از سر ما کم نکنه. معلوم نبود اگر سایه ایشان بر سر روحانیت نبود ما حالا کجا بودیم.
یونسی گوشی را می گذارد. یک دقیقه بعد تلفن دوباره زنگ میزند. یونسی گوش را بر میدارد:
صدا: سلام علیکم حاج آقا یونسی.
یونسی: السلام علیکم و رحمت اله برکاته حاج آقا عدالت خودمان. اوضاع کارخانه مان چطور است؟
صدا: همه چی بحمداله خوبه. بعدا برای عرض گزارش خدمت خواهم رسید. اما حالا وقتتون رو زیاد نمی گیرم. میخواستم در مورد این موضوعی که اعلام فرمودید پستهای کلیدی به اقلیتها داده میشه یک عرضی بکنم.
یونسی: شما امر بفرمائید حاج آقا. شما بزرگتر ما هستید. شما که از اقلیتها نیستید؟
 صدا: نخیر حاج آقا. راستش این داماد ما که در واقع میشه داماد پسرخاله ی عروس سرکار التماس دعا دارن. ایشان هم فکر می کنن از اقلیتها هستن.
یونسی: کدامشان حاج آقا؟
صدا: همون یکی که تازه از آلمان برگشته و دکترای آکسفورد داره. در مورد اقلیت بودنش هم........
یونسی: شما نگران اون نباشید حاج آقا. بفرمائید فردا بیاد اینجا. گزارش کارخانه را هم زودتر به ما برسانید.... .....






Saturday, October 5, 2013

مصاحبه بی بی سی با روحانی


13 مهر 1392 – 5 اکتبر 2013


بی بی سی: آقای دکتر روحانی به تلویزیون خودتون خوش آمدید.
روحانی: من هم از حضور در تلویزیون خودمون! خوشحالم.
بی بی سی: میدونید که ما اینجا در بی بی سی از انتخاب شما چقدر خوشحالیم. شما دموکراسی و آزادی را به ایران برمیگردانید. مچکریم. تا همینجاش هم دم شما گرم. کلی از زندانیان سیاسی که البته دوران زندانشون مدتی بود تمام شده بود هم آزاد شدند.
روحانی: اولا دموکراسی و آزادی هیچوقت از ایران نرفته بوده که بنده برشون بگردانم. این حرفها مال دشمنان نظام است نه بی بی سی. آزادی زندانیان هم که زندانی امنیتی بوده اند، چون ما زندانی سیاسی نداریم ، همیشه بوده و ربطی به آمدن بنده نداره. گاهی زندانها پر میشن و خوب برحسب ضرورت تعدادی رو اعدام میکنن و تعدادی رو آزاد می کنن که جا باز بشه. قوه قضائیه ما مستقل است و کارش رو می کنه.
بی بی سی: ببخشید آقای دکتر. اولین سوالم اینه که نظر شما در مورد ماهواره و تلویزیون ماهواره ای چیه؟
روحانی: شما بهتر از من میدانید که حالا دیگر روی هر پشت بامی حتی در دهات ایران بشقاب ماهواره نصب شده. مگر میشود جلوی خواست مردم را گرفت؟
بی بی سی: ولی آقای دکتر در اخبار آمده بود و عکسش هم بود که نیروی انتظامی تعداد زیادی بشقاب ماهواره را از روی پشت بامها جمع کرده و با تانک از رویشان عبور کرده و خورد و خمیرشان کرده اند. دشمنان شما این را به حساب سرکوبگری نیروی انتظامی می گذارند.
روحانی: بله بنده هم اون عکس را دیدم. دشمن همیشه دنبال بی اعتبار کردن ما بوده. این واقعه مسرت بخش اتفاقا نشانه گرایش نیروی انتظامی ما به تکنیک جدید و پیشرفت است. شما اگر دقت کرده باشید همه ی اون بشقابها زنگ زده و قراضه بودند. نیروی انتظامی به دنبال این است که مردم از بشقابهای ماهواره ای نو استفاده کنند تا بتوانند برنامه ها را بطور شفاف و بدون پارازیت بگیرند.
بی بی سی: بله کاملا درسته. حتی به این ترتیب نیروی انتظامی به ایجاد شغل و بهتر شدن وضعیت اقتصادی کشور هم کمک می کنه. آقای دکتر دشمن شایعه کرده که این شما بودید که به اوباما زنگ زدید. درحالیکه شما می گوئید که این اوباما بوده که به شما زنگ زده. ما البته گفته ایم که شما درست می فرمائید اما مردم می پرسند کدام واقعیه؟
روحانی: اولا از شما غیر از این هم انتظار نمی رود. اما شما میدانید که بین ما و امریکائیها همیشه سوء تفاهم و عدم توافق و اختلاف نظر وجود دارد. خوب این هم یکی از مواردی است که ما با امریکائیها در موردش اختلاف نظر داریم. داشتن اختلاف نظر هم که طبیعیه. اونها نظرشون بر این است که بنده اول زنگ زدم. ما در جمهوری اسلامی نظرمون بر عکس این است و معتقدیم که اونا اول به بنده زنگ زدن. خوب اتفاقا مذاکرات هم برای همین است که این نظرها به همدیگر نزدیک بشه.
بی بی سی: نظر شما در مورد جنگ سوریه و شایعه حضور نیروهای سپاه پاسداران در شهرهای مختلف سوریه چیه؟
روحانی: خوب این هم یکی دیگه از نمودهای اختلاف نظر بین ما و غربه. ما قبلا هم گفتیم که سرنوشت حکومت در سوریه باید توسط مردم سوریه تعین شود. البته اینکه رای مردم سنی سوریه هم باید به حساب بیاد یا نه مطلبی است که ما داریم در شورای امنیت ملی در موردش بحث می کنیم و منتظر اعلام نظر و فتوای ولی فقیه هستیم. ما منکر حضور تعدادی از هموطنانمون در سوریه نیستیم. اما اون هموطنان ایرانی ما که در سوریه هستند اصلا اهل جنگ نیستن. اونها برای زیارت به سوریه رفته اند. حالا خوب تعدادشون سی چهل هزار نفره دلیلش علاقه مردم متدین ما به حضرت زینب سلام اله است.
بی بی سی: ما هم همین رو می گیم.  اما دشمنان شما میگن که اون ایرانیهایی که در سوریه هستن لباس نظامی تنشون هست و فقط توی یک شهر که مرقد مطهر قرار داره نیستن. در اغلب شهرها و حتی بیرون شهرها هم هستن.
روحانی: خوب شما به عنوان یک رسانه انقلابی و متعهد کارتون این است که به همین شایعات پاسخ بدهید و روشنگری بکنید. شما باید این شایعات رو خنثی بکنید. خوب جوانان متدین ما که برای زیارت به سوریه میرن دوست دارن که لباس سپاه و بسیج به تن کنند. اینطوری ثوابش بیشتره. این هم که در چند شهر دیده شده اند برای اینه که روایات متفاوتی در باره محل دفن حضرت زینب وجود دارد. خوب این زائران هم برای احتیاط به همه شهرها میرن و زیارت می کنن.
بی بی سی: ولی در ویدیوهایی که پخش شده در دست این نفرات ایرانی یونیفورم پوش سلاح هم دیده شده.
روحانی: راستش بنده هم علت خاصی برای به دست گرفتن اون سلاح ها نمی بینم. اما خوب شاید تحت تاثیر تبلیغات رسانه های استکباری فکر کرده اند که سوریه کشور امنی نیست و بهتره برای دفاع از خودشون حالا یک اسلحه ای هم دست بگیرند. البته بدون شک اون سلاح ها خالیه و فشنگ نداره. بیشتر به نظر میرسه که برای ترساندن تروریستها باشه.
بی بی سی: نظر شما در مورد شعارهایی از قبیل مرگ بر امریکا و امریکا شیطان بزرگ و امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و از این قبیل چیه؟
روحانی: اینکه امام فرمودند شیطان بزرگ خوب ما هم به بچه هامون میگیم شیطون کوچولو. غرض اظهار محبت است. اما بنده از همون اولش هم که در شورای امنیت بودم با دادن شعار "مرگ بر" مخالف بودم. خوب میشد گفت وفات بر امریکا. یا مثلا آمریکا آمریکا، رعایت کن برادر. این داستان امریکا هیچی غلطی نمیتواند بکند هم در واقع یک ترجمه غلط از سخنان گهر بار حضرت امام بود. ایشان منظورشون این بود که امریکا کار غلطی نمی تواند بکند یا نمی کند. این را مقام معظم رهبری هم تاکید کردند. اما برخی از نیروی خودسر که خوب همیشه برای ما مشکل درست کرده اند این سخنان رو آنگونه ترجمه و تفسیر کردند و از توش آقای احمدی نژاد درآمد که از مسئله هولوکاست هم ترجمه غلطی داشت. از این اتفاقات مشکل ساز ما همیشه داشته ایم. همین ترجمه های غلط باعث شدند که ما در مسئله هسته ای عقب بمانیم. اون جمله معروف امام که فرمودند که این قلم ها را بشکنید که یادتون هست.  مثل این است که حالا بگوئیم این لپ تاپها را خاموش کنید. نیروهای خودسر اینگونه ترجمه کردند که گردن نویسندگان رو باید شکست و اون اتفاقات قتلهای خودسرانه زنجیره ای پیش آمد که البته مقام معظم رهبری معتقد بودند که کار اسرائیلی ها بوده و معلوم هم نشد که کار کی بوده. در حالیکه خوب میشد اینگونه تفسیر کرد که قلمها رو باید شکست و به جاش خودکار و خودنویس به نویسندگان داد. یا مثلا به نویسندگان لپ تاپ داد که یک کار انقلابی و پیشروانه است.
بی بی سی: یعنی میفرمائید که بیشترین ضربه ها را ما تا بحال از ترجمه غلط گفته های بزرگان خورده ایم. خوب آقای دکتر اجازه بدید در پایان مصاحبه با بهره گیری از اخلاق خوش و دموکراتیک و آزادیخواهانه شما که به تصویب شورای عالی بی بی سی فارسی رسیده یک سوال خصوصی هم بکنم. شایعه شده که در موقع ورود شما به تهران تعدادی از استقبال کنندگان لنگه کفش به هوا پرتاب کرده اند که دشمنان نظام این را تعبیر به اینکه این لنگه کفشها به سوی شما پرتاب شده کرده اند. از زبان خودتان بفرمائید داستان چی بوده؟
روحانی: عرض کنم که بنده با دیدن یک لنگه کفش در هوا بلافاصله دستور بررسی دادم. بررسی هم بلافاصله توسط کارشناسان امنیتی انجام شد و براساس گزارش کارشناسی نیروی امنیتی بنده، حضور این لنگه کفش در هوا چند علت میتواند داشته باشد. اول اینکه استقبال کنندگان از شوقشون میخواستن کلاهشون رو به هوا بندازن که چون کلاه نداشتن کفششون رو به هوا انداختن.  علت دیگر اینکه یکی از استقبال کنندگان به خاطر فشار زیاد استقبال کننده، لنگه کفشش از پاش در میاد و مامورین حفاظت بنده که متوجه قضیه شدن برای اینکه لنگه کفش اون برادر زیر ماشین نره و پاره نشه به سرعت لنگه کفش را از جلو ماشین برداشته و به سمت صاحبش پرتاب می کنند و ایشان هم ضمن گرفتن لنگه کفش در هوا می گوید روحانی مچکریم. روایات دیگری هم هست از جمله اینکه اون چیزی که توی عکس دیده میشه و به نظر لنگ کفش میاد اصولا لنگه کفش نیست و پرنده ایست که از اونجا عبور میکرده. حالا من نمی گویم که اون پرنده هم به اذن خداوند برای استقبال از ما آمده بوده چون دلیل قانع کننده ای ندارم اما خوب پرنده ای بوده و عبور میکرده و عکش مثل لنگه کفشه. البته تحقیقات هنوز ادامه دارد و بنده اگر دلیل دیگری هم برای اون لنگه کفش پیدا شد حتما خدمت امت همیشه در صحنه خواهم گفت.
بی بی سی :خیلی از شما به خاطر پذیرفتن این مصاحبه مچکریم.
روحانی: بنده هم مچکرم. 

Friday, August 9, 2013

تعهدات سرنوشت ساز روحانی


17 مرداد 1392
وعده ها و تعهدات سرنوشت ساز روحانی
 شیخ دکتر حسن روحانی رئیس جمهور برگزیده امت حزب اله، در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت فرمودند. ایشان فرمودند:
برنامه خود را برای اعتلای کشور اسلامی و آسایش هموطنان گرامی به شرح زیر اعلام می نمایم:
1- اقتصادی
برای رفع مشکلات اقتصادی مردم ما، قول میدهیم و تعهد هم می کنیم که قیمت دلار را طی چند عملیات پیچیده اقتصادی ولو با چنگ و ناخن و دندان و دعای ندبه و سفره ابوالفضل و حتی به حول و قوه الهی با چاپ دلار با کیفیت بالا به زیر هزار تومان رسانده و بنزین را به سر سفره های مردم ببریم. ما حتی اگر شده که شرکت نفت را هم به بخش خصوصی و سپاه بفروشیم، اجازه نخواهیم داد که خزانه دولت خالی باشد تا دیگران به ما بخندند. آقا فرمودند سال حماسه اقتصادی، ما هم حماسه می سازیم! 
2- امنیت و اطلاعات
بنده قول شرف میدهم که وزارت اطلاعات از این به بعد همه ی کارهایش براساس رعایت قانون و ضوابط انجام خواهد شد. البته هموطنان میدانند که به دلیل حفظ مسائل امنیتی کشور، ما نمیتوانیم قوانین و ضوابط حاکم بر وزارت اطلاعات را بطور علنی در اختیار همه بگذاریم. اما بنده قول میدهم که همانطور که مقام عظمای ولایت به بنده سفارش فرمودند اجازه نخواهیم داد که دژمن با پخش شایعات غیر واقعی، کرامت برادران و سربازان گمنام امام زمان را خدشه دار کند. البته بنده قبلا هم گفته ام که با شایعات و آنچه که به اصطلاح قتلهای زنجیره ای خوانده شده مخالفم و اجازه نخواهم داد اینگونه مسائل برای برادران ما در وزارت اطلاعات مشکل ساز باشد. ما کسانی را در وزارت اطلاعات داریم که بیشترین تجربه را در صدور حکم اعدام برای دشمنان دارند. بنده قصد دارم این به این برادران مسئولیتهای بالاتری بدهم. همانطور که به برادرمان پورمحمدی که متخصص اعدام در کوتاهترین زمان ممکن هستند پست مهمی میدهیم و قرار است وزیر دادگستری بشوند. و بحمداله بعد از این، کشور ما که سالها در زمینه اعدام در رتبه دوم درجا زده است حتما در زمینه اعدام رتبه اول را کسب خواهیم کرد و آبروی کافی را برای جمهوری اسلامی کسب خواهیم کرد.
3-   تحریم ها و قطعنامه ها
بنده همانطور که به مقام معظم رهبری قول دادم، با تمام قوا تلاش خواهم کرد و از تمام توان مذاکراتی خودم و تجربه بندبازی دوستانی نظیر آقای ظریف  و از دوستانی نظیر جک استرا برای این مهم استفاده خواهم کرد که غربی ها را متقاعد کنم که این دولت دولت اعتدال است و آنها نیز اگر میخواهند کرامت خودشون رو حفظ کنند باید تحریم ها را معتدل کنند.  البته بنده فکر میکردم قطعنامه دان غرب نباید پاره بشود اما خوب واقعیت اینست که بلافاصله بعد از اینکه وارد کاخ ریاست جمهوری شدم متوجه شدم که این قطعنامه ها و این تحریم ها هیچ اثری بر اقتصاد ما نداشته است بنابراین مانعی نیست که پاره بشود. منظورم قطعنامه دان غربی هاست.
4- مسائل هسته ای
ملت عزیز ما میدانند که مدیریت مسئله غنی سازی و هسته ای در کشور ما توسط شخص ولی فقیه انجام می شود. بنده تعهد می کنم که هیچگونه دخالت و فضولی در امور هسته ای نکنم و اجازه بدهم که مقام معظم رهبری با کرامت و فراقت بال در این زمینه مدیریت بفرمایند و ما را هم به حول و قوه الهی بطور معتدلانه مستفیض کنند. البته بنده به مقام عظما عرض کرده ام که محل سایتها را باید طوری ساخت که به سادگی لو نرود و ما بتوانیم با خیال راحت وجود این سایتها را انکار کرده و  براساس دستور شرع انور، سلاح هسته ای را که در خدمت صلح باشد بسازیم. شعار همه ما همان شعار حزب اله است که انرژی هسته ای حق مسلم ماست.
5-  زنان
ما هرگز اجازه نخواهیم داد که کرامت زنان در کشور اسلامی با حضورشان در هیئت دولت و قسمتهای مدیریتی کشور خدشه دار بشود. رهنمود امام راحل این بوده است که زنان ما با مردان برابر هستند اما مساوی نیستند. ما نمیتوانیم با وارد کردن زنان در کابینه بنیاد خانواده را بهم بزنیم. یک روز صبح می بینی خانم وزیر به جلسه هیئت دولت نیامده. پرس و جو می کنیم می بینیم همسر ایشان بر اساس حقوقی که شریعت به ایشان داده به خانم اجازه خروج از خانه نداده. خوب ما که نمیتوانیم به همسر ایشان اعتراضی بکنیم. زنان در کشور اسلامی ما باید بهترین مادرها باشند. زنام ما می بایستی بر اساس رهنمود مقام عظمای ولایت شرایطی بوجود بیاورند که در هر خانواده ما بتوانیم هفت هشت بچه داشته باشیم.
6- اینترنت و تبادل اطلاعات
بنده معتقدم که هموطنان عزیز نمی بایستی کرامت خود را با استفاده طولانی مدتِ روزانه از سایتهایی نظیر فیس بوک و گوگل خدشه دار کنند. اعتدال در استفاده از اینترنت حکم می کند که اصولا سرعتهای بالا را از برنامه روزانه هموطنان ما حذف بشود. در این صورت مشکلات اینترنتی هم تقلیل خواهد یافت و جوانان ما بجای وقت گذرانی در اینترنت به بسیج و تولید خواهند پیوست.
7- مسائل سوریه و فلسطین و بقیه مسلمانان جهان
همانطور که مقام عظمای ولایت و رهبر مسلمانان جهان فرمودند مسئله سوریه به مردم سوریه و خواست اونها مربوط است. مردم سوریه بشار اسد را میخواهند و ما از خواست مردم سوریه حمایت می کنیم. در مورد فلسطین هم ما از اینکه رژیم صهیونیستی بخواهد با دروغ و کلک با دولتی که معلوم نیست چطور بر سر کار آمده قرارداد صلح امضا کند راضی نیستیم. دولت فلسطین حق ندارد بدون جلب رضایت و کسب اجازه از مقام عظمای ولایت که رهبر مسلمین جهان هستند با صهیونستها مذاکره و قرارداد صلح امضا کند. اسرائیل یک حکومت غاصب است و دوسه سال دیگه که وضع دولت ما بهتر شد باید از بین برود. بنده تعهد می کنم که در زمینه سیاست خارجی مرید و مقلد خوبی برای مقام عظما باشم و سرخود و بدون اجازه ایشان کاری نکنم که منافع کشور به خطر بیفتد.
8- زندانیان سیاسی
البته همانطور که رهبر معظم فرمودند ما چیزی به اسم زندانی سیاسی و جرم سیاسی نداریم. اینهایی که اصطلاحا به زندانی سیاسی معروف شده اند در واقع خلافهای امنیتی انجام داده اند و با دژمن صهیونیستی همکاری کرده اند و مدارک همکاری آنها همه موجود است. بنده در شرفیابی که خدمت آقا داشتم از ایشان تقاضای مرحمت به این افراد را کردم و ایشان هم به بنده لطف فرمودند و گفتند که اگر این افراد توبه کنند و حاضر باشند که در تلویزیون رسما ندامت کرده و از ایشان طلب عفو کنند، ایشان هم ممکن است به حول وقوه الهی براساس ضرورت اونها را ببخشند و وقتی دوره محکومیتشون تمام شد آزادشون کنن.
9- بلایای طبیعی و حفظ امنتیت و سلامت هموطنان
بنده به مقام عظمای رهبری قول و تعهد داده ام و به شما مردم خوب و با کرامت هم تعهد و قول میدهم که از این به بعد اجازه نخواهم داد در این کشور سیل یا زلزله و ریزش کوه و از این قبیل بلایای طبیعی به وقوع بپیوندد. در این زمینه دستور خواهم داد که به میزان کافی روسری و چادر و مقنعه از چین وارد شود و در صورت امکان بطور رایگان در اختیار زنان ما قرار بدهند تا ریشه بدحجابی در کشور ما کنده شود و دیگر بلایای طبیعی که هم خسارت جانی و هم خسارت مالی فراوانی به ما می زند، حادث نشوند.
..........(سکوت. یکی از مجریان برنامه به شیخ دکترحسن نزدیک شده و با او درگوشی پچ و پچ می کند.) ..............
شیخ دکتر حسن:
ببخشید همین الان آقا بنده را احضار فرمودند که باید عباشون رو به خشکشویی ببرم و سر راه برگشتن براشون ذغال هم بخرم. بقیه تعهداتم رو به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی وقتی برگشتم خدمتتان خواهم گفت.

Thursday, July 4, 2013

سفارشات سازنده و مفید به روحانی

حسین پویا
12 تیرماه 1392

چند سفارش سازنده و مفید به روحانی
قبل از هرحرف و حدیث و سفارش و وصیتی به توصیه حضرت امام که فرمودند "دولت کاری نکند که چیزی که چیز بوده یا نبوده دوباره چیز بشود"، عمل کنند و مواظب چیزها باشند که دوباره چیز نشوند. و اما بعد:
1- با قطعنامه دان اعضای سازمان ملل و شورای امنیت کاری نداشته باشید. بذارید سالم بمونه.
2- هنگام رفتن به سازمان ملل هاله نور تون رو همراه نبرید و فقط به همراه عهد و عیال و خاله و عمه تشریف ببرید و از گشت و گذار در نیویورک لذت ببرید.
3- هنگام شرکت در مراسم ختم روسای جمهور کشورهای مختلف با مادرشون کاری نداشته باشید.
4 – رابطه تون با اجنه رو مخفی نگه دارید. بخصوص از "آقا". هرگز برای حل مسائل اقتصادی به سر اغ رهبران اجنه نروید. زعفر جنی و جعفر جنی خیلی خسته هستن. برای مدتی دست از سرشون بردارید.
5- در مورد مشکل بیکاری حتما از دکتر احمدی نژاد کمک بگیرید. فقط از ایشان بخواهید که در زمینه حل مشکل بیکاری از دوستش رحیم مشایی کمک نگیرد و روی نبوغ خودش حساب کند.
6 – از وزرائی که مثل هلو هستند در کابینه استفاده نکنید. براتون دردسر درست میشه و بقیه وزرا ممکنه که ایشون را بخورند. البته اگر از دست امام جمعه ها زنده در بروند.
7 – سعید مرتضوی را مهره سوخته حساب نکنید و روی ایشان برای پست های حساس و کلیدی حساب کنید. به عنوان وزیر دادگستری کارآیی خوبی دارد.
8- دکترمحسن رضایی و مهندس غرضی در زمینه اقتصاد نابغه هستند (البته بعد از احمدی نژاد) زیرا که امام فرمودند "اقتصاد مال خره"،  البته به خاطر خوش تیپی و خوش سر و زبانی به درد سخنگویی دولت هم می خورند.
9 – از همین حالا رابط خودتان با حضرات آیات عظام و بخصوص آیت اله بی بی سی را مشخص کنید و در حد امکان هویتش را مخفی نگه دارید.
10- ممه ها را در جای مطمئنی قرار بدهید که لولو آنها را نبرد و در صورتی که به هر دلیلی از جمله کارشکنی های رئیس مجلس، مشکل سوزش برایتان پیش آمد به توصیه احمدی نژاد عمل کرده و آب را همانجایی که میسوزد بریزید.
11- از آنجایی که به فرموده ولی فقیه، تحریمها هیچ اثری بر اقتصاد کشور نداشته و مشکل مالی برای دولت پیش نیاورده و اصولا باعث شکوفایی استعدادهای نهفته حزب اله و بسیج شده است، از غربیها بخواهید که به توصیه "آقا" میزان تحریمها را اضافه کنند.
12- حسین شریعتمداری بهترین گزینه شما برای وزارت ارشاد است. بیش از هرکس دیگری میتواند نویسندگان و هنرمندان را ارشاد کند تا دست از این کارهای غیر شرعی برداشته و بجای نوشتن و ساختن آثار هنری، به فکر قیامتشان باشند و بیخود عمرشان را تلف نکنند.
13- از طرح غنی سازی و تولید انرژی هسته ای در قابلمه و کماجدان حمایت کنید و در این زمینه هم از رهنمودهای دکتر احمدی نژاد استفاده کنید.
14- سعی کنید در حد امکان از بردن مستقیم نفت به سر سفره های مردم خودداری کرده و بیخودی سرزده وارد خانه مردم نشوید. بشکه های نفت را همان بیرون خانه بگذارید مردم خودشان برمیدارن میبرن سر سفره شان می گذارند.
15- سعی کنید به وعده امام راحل در مورد آب و برق و اتوبوس مجانی عمل کرده و اگر شد گاز و تاکسی و نان و حمام را هم مجانی کنید تا باعث شادی بیشتر روح امام راحل بشود و مردم بیش از این برایش رحمت بفرستند.
16- مواظب باشید که عکس عیال احمدی نژاد را جایی نشان ندهید. ممکنه خوشش نیاد و کاردیتون کنه.
17- علی مطهری را هم به عنوان وزیر زنان انتخاب کنید. اوهم مثل سرکار طرفدار چند همسری است و به این ترتیب همه ی روحانیون عزیز از دولت شما حمایت خواهند کرد. ضمنا با بودن ایشان در کابینه مسئله کنترل جمعیت هم حل خواهد شد و در عرض چهار سال اول شما، جمعیت ایران به صدهزار نفر خواهد رسید.
18- تا آنجا که میتوانید سخنرانی کنید و وعده بدهید. مملکت شیر تو شیر است و کسی یخه شما را بابت این وعده ها نخواهد گرفت.

19- سعی کنید زیادی مزاحم امام زمان نشید و دائم برای شرکت در جلسه هیئت دولت وقتشون رو نگیرید. مسائل مربوط به ایشان را به "آقا" واگذار کنید و در حیطه ای که به شما مربوط نیست وارد نشوید.
در خاتمه توصیه اکید می شود که تدارکاتچی خوبی برای "آقا" باشید و به رهنمودهای "آقا" بخصوص در زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی عمل کنید و با الهام از رهنمودهای ایشان، به دانشجویان رو ندهید و از همان شروع کار دستور حمله به کوی دانشگاه را بدهید..

Friday, May 31, 2013

نامه خصوصی رهبر به رفسنجانی


دهم خرداد 92 

از رهبر به اکبر. آورین هاش اکبر. آورین. بابا به قول برادران مسلمان عرب زبان "دهانکم حار" یعنی دمت گرم. بهترین کار رو تو کردی. آورین. آورین. بنده از تو قدر دانی میکنم که توی سرت زدم و هیچی نگفتی. البته شنیدم یه جایی مخفیانه گفتی که چنان با پوز زدم توی مشت رهبری که مشتش کبود شد. دیگه از این حرفا نزن هاش اکبر. میدانی که بارها گفته ام که بنده یک رای بیشتر ندارم. خوب شد علنا چیزی نگفتی چون اگه چیزی می گفتی به اتکاء همان یک رای یه پس گردنی هم بهت میزدم. اما به جان تو، بنده نگفته بودم که اینجوری حالت رو بگیرن.  اما خُب، گرفتن دیگه. نامردا رحم نمی کنن. ها ها ها ها. وقتی گیر سه پیچ میدن کاریش نمیشه کرد. بهشون گفتم که حقوق بشر این شیخ پیرمرد رو رعایت کنید اما هِری زدند زیر خنده. مگه تو چیکار کردی که اینا به حقوق بشرت می خندن؟ هاهاهاهاهاها. البته خوب تو هم نمی باید با این سن و سال دوباره پیدات میشد. به قول بچه های دفتر:
کوسه تا از خواب خوش بیدار شد
لنگ بی تنبان توی میدان پرید
گفت آقا با یه خورده اخم و تخم
کاش این کوسه خجالت می کشید
 فکر نکن بنده یادم رفته تو کی بودی. درسته که بنده یک رای بیشتر ندارم اما یادم نرفته که بعد از امام، مملکت رو تو برای بنده آرام کردی. هرچند همه فکر می کردن تو برنامه ت شاه شدنه. اما اون داستان قتلهای زنجیره ای و اتوبوس نویسنده ها و سکته سعیدی سیرجانی، فی الواقع کارساز بود. از کم کردن روی بهترین دوستات هم کوتاه نیومدی. یادمه دوست قدیمی ت عزت سحابی بیچاره رو یکسال کردی توی انفرادی برای اینکه روش کم بشه. هاهاهاهاها. به خاطر همون فداکاریهاست که سفارش اکید کرده ام که به حول و قوه الهی کسی مسائل مالی شما بند نکنه و بنده برای کم کردن روی تو، هرگز تو رو به اوین و انفرادی نخواهم فرستاد. به قول برادران عرب، "الملح و الخبز حرمتون" یعنی بابا نون و نمک هم یه حرمتی دارد آخه. بچه هات هم که رفتن اوین گفتم مواظب باشن که اذیت نشن. گفتم بازجوها یه وقت فکر نکنن که اینام دژمنن و باید اعتراف کنن که جاسوس امریکا و اسرائیلن و به حول و قوه الهی مثل کهریزک، پتو بهشون ندن تا مننژیت بگیرن. سفارش مخصوص کردم که بحث رشوه و فروش نفت و از این جور چیزها هم مطرح نشه. خلاصه خودت که میدانی منظورم چیه. اما خودت هم حواست باشه که این روزا کاری نکنی که گیر این بچه های دفتر ما بیفتی. درسته که بنده یک رای بیشتر ندارم اما این پدرسوخته ها به حول و قوه الهی خیلی توی کارشون واردن. در عرض سه روز سعید امامی رو وادار می کنن که اعتراف کنه جاسوس اسرائیله. سعید امامی که یادته؟ بچه خوبی بود. خیلی سفارشش را میکردی. ولش کن. خوب کاری کردی که زدم توی سرت هیچی نگفتی. آخه عزیز من، اصلا از اولش قرار نبود دوباره پیدات بشه. تو که میدانستی که بنده یک رای بیشتر ندارم.  البته تو میخواستی روی مردمی که گفتی تو را مجبور به آمدن کردن و دم خانه تو تظاهرات میلیونی کردن رو زمین نندازی. دیدی که انتخابات آزاد در راه است و گفتی شانست را امتحان کنی. به قول بچه های دفتر:
انتخاباتی چنین آزاد و گرم
هیچ کس در عالم دنیا ندید
هم دموکراتیکی و هم با نشاط
از نشاطش برق شیخ اکبر پرید
 ایندفعه که نشد اما خوب اگه دوست داری دوره بعدی هم با اصرار همان مردم بازم کاندید شو. شاید تا اون موقع صلاحیتت بهتر شده باشه و قبول شی. البته اگه بنده تا اون موقع هنوز همین یک رای را داشتم و دوباره توی سرت خواهم زد. اینم بگم که این برو بچه های دفتر میگفتن بذاریم بیای وسط میدان و اونجا به حول و قوه الهی کنفتت کنیم. یعنی بازم "آقاسی"! بشی. اما راستش بنده دلم سوخت. ترسیدم ایندفعه به حول و قوه الهی سکته کنی. حیفم اومد که بعد از اونهمه خوبی که تو به بنده کردی و اون نامه ای که توی کشوی میز امام پیدا کردی که بنده رهبر شدم، بیشتر از این اذیت بشی. بنده سر اون نامه خیلی حال کردم. بابا خیلی کلکی. اما از تو کلک تر این یارو آخونده س که گفته بنده ی آسیدعلی، موقعی که از نه نه ام متولد شدم گفتم "یا علی". هاهاهاهاهاهاها. البته کاش تو اینو گفته بودی. ملت بیشتر باورشون می شد. حالا فکر کن ببین میتونی یه چیزی در همین ردیف بگی. مثلا بگی وقتی نه نه م میخواست بنده را به دنیا بیاره سه تا فرشته اومدن و کمکش کردند و ناف بنده را بریدند و بنده را سنت کردند. یا اینکه وقتی به دنیا آمدم سه تا فرشته بنده را بردن به آسمان و دو ساعت دیگه سنت شده و حموم کرده و مرتب، قنداق پیچ و عمامه به سر، تحویل مادرم دادن. یا مثلا بگی بنده وقتی بچه بودم چند تا بچه رو که میخواستن منو کتک بزنن با اشاره انگشت سوسک کردم. اگه بتونی اینو جورش کنی و یه جوری بگی که ملت باورشون بشه قول میدم که علیرغم اینکه بنده یک رای بیشتر ندارم اما بذارم دفعه دیگه به حول و قوه الهی کاندید بشی. البته قبلش باید بگم یه چند سال سِنت رو کم کنن که این جنتی به سِنت گیر نده. اون ناکس خودش الان سی ساله که هفتاد سالشه. البته قول انتخاب شدن بهت نمیدم چون من یک رای بیشتر ندارم اما خوب همین که کاندید بشی خودش خیلی مهمه. به این یارو نقدی هم میگم که بیشتر از این بهت گیر نده و بحث دارایی و اموالت رو پیش نکشه. پس دست به کار شو. فقط خواهشَن حواست باشه یه وقت نخوای بگی که بنده دور سرم هاله نور دارم و یا با اجنه رابطه دارم و مثلا چند تا از فرماندهان لشگر جن درخدمتم هستن و یا اینکه با امام زمان رابطه دارم. این پدرسوخته ی یه وجبی بی ریخت همه ی این چیزا رو سوزونده. وگرنه خودم میگفتم عکسام رو طوری درست کنن که دور سرم هاله نور باشه.  خوب دیگه بنده باید برم به کارام برسم. اولش میخوام به حول و قوه الهی یه فصل حسابی به این وعده هایی که این هشت نفر به مردم میدن بخندم، مخصوصا اون آخونده که دست تو و خاتمی را داره از پشت می بنده. ها ها ها ها. بای بای. 

Tuesday, May 7, 2013

اون یک رای "آقا" مال کیه؟؟؟ا


پانزدهم اردیبشت 92 
اون یک رایِ "آقا"!

نمایش تک پرده ای کوتاه.
 محل نمایش: اطاق کار "آقا"، ولی امر مستضعفین جهان.
"آقا" مشغول نماز خواندن است و فرزندش با عبا و عمامه پشت میز آقا نشسته و پرونده ها را به هم می ریزد. انگار دنبال کاغذی میگردد.
"آقا": اله اکبر. اله اکبر
فرزندِ "آقا": چشم حاج آقا مواظبم که کاغذا پاره نشن. اون نامه ی اعترافات اون پسره رو کجا گذاشتین؟
"آقا": سبحان اله
فرزند "آقا": تو کشوی وسطی رو گشتم یه بار. نیست. آها..... ایناهاش. پیداش کردم.
 رئیس دفتر وارد میشود:
رئیس دفتر: ببخشید حاج آقا، وزیر اطلاعات اومدن کار فوری داره بگم بیاد تو یا صبر کنه "آقا" نمازشون تموم بشه"
فرزندِ "آقا": نخیر. بگید بیاد تو. نماز آقا طولانیه. تا دوساعت دیگه تمام نمیشه. "آقا" که به خاطر نماز امورات مومنین را معطل نمیذارند. "آقا" در همان حال نماز مسائل کشور را حل می کند.
رئیس دفتر: چشم. (از اطاق خارج میشود)
وزیر اطلاعات وارد می شود.
وزیر: سلام علیکم حاج آقا.
"آقا": اله و اکبر و علیکم السلام
فرزندِ "آقا": بشین حاج آقا. چیکار داری؟ آقا مشغول نمازن. شما کارت رو بگو.
وزیر: واله می خواستم ببینم نظر آقا در مورد رئیس جمهور آینده چیه. الان ثبت نام کاندیداها شروع شده. انگار بازم هرکه از مامانش قهر میکنه میاد کاندید میشه. "آقا" خوبه به ما بگن ما باید کیو بگیرم و کیو ببندیم و کیو رئیس جمهور بکنیم؟
"آقا": اله اکبر. اله اکبر. سبحان اله. سبحان اله.
فرزند: "آقا" میگن من بهیچ وجه در انتخابات دخالت نمی کنم. سبحان اله. سبحان اله. بعدش هم می فرمان هرکی میخواد کاندید بشه بشه. مملکت شورای نگهبان داره. منم مثل بقیه مومنین یک رای دارم و به شما هم نمیگم که اونو به کی میدم.
وزیر: ولی خوب امت حزب اله میخوان بدونن که اون یک رای مال کیه؟ ما مقلدین آقا میخوایم تکلیفمون روشن باشه. نمیشه که ما برعلیه رای آقا رای بدیم. اون دنیا سر پل صراط یقه مومن رو میگیرن.
"آقا": اله اکبر. سبحان اله. اله اکبر.
فرزند: "آقا" میگن باشه حالا که اینطوری اول بگید کیا کاندید شدن تا من بگم به کی رای میدم.
وزیر: واله انگاری که شیخ اکبر و خاتمی هم میخوان کاندید بشن.
"آقا": سبحان اله . اله اکبر. اله اکبر.
فرزند: "آقا" میگن اسم نبرید. یه بار سبحان اله و دو بار اله اکبر پشتش. معنیش اینه که فقط علامت اختصاری بگید خودشون می فهمن کیه. اینجا ممکنه میکروفن مخفی باشه
"آقا": اله اکبر. بسم اله.
فرزند: "آقا" می گن اون دوتا رو شورای نگهبان رد صلاحیت می کنه. بقیه رو بگو
وزیر: ولی من فکر کنم منظور آقا این بود که اون دوتا رو قبل از ثبت نام دستگیر کنیم که نتونن ثبت نام کنن
"آقا": الحمد لله
فرزند: آقا میگن شما تو کار ترجمه دخالت نکن.  بقیه رو بگو.
وزیر: چشم "آقا" زاده. پنج نفر هم از مجلسن که یکیش ع ل رئیس مجلسه.
"آقا": قل اعوذ به  رب الناس
فرزند: میگن اون چارتای دیگه رو از قبل بهشون خبر بدین که کاندید نشن. اون ع ل رو هم خودم میگم همونجا بمونه کارشو بکنه. نمیخواد رئیس جمهور بشه.
وزیر: ق و س، پاسدارای سابق هم هستن که ما فکر می کنیم باشن بهتره.
"آقا": الحمد لله
فرزند: "آقا " میگن به شما مربوط نیست که فکر می کنید باشن یا نباشن. ولی فقیه باید تعین کنه کی باشه و کی نباشه و کی انتخاب بشه. اما بذارید باشن ولی همه جا کنترلشون کنید و حرفاشون رو ظبط کنید و بیارید من ببینم.
وزیر: این یارو ر. مشایی هم که حالا شده ولی فقیه احمدی نژاد داره هی برای خودش تبلیغ می کنه.
"آقا": اله اکبر. قل هواله احد
فرزند: میگن غلط می کنه مردیکه ی الدنگ. بگین امامی کاشانی یا جنتی یا  این حاج عبدالرضا دعانویس اونو طلسم بکنن. اگه هم نشد بگید شورای نگهبان به جرم رابطه با اجنه بدون اذن ولی فقیه، رد صلاحیتش بکنه.
"آقا": سبحان اله
فرزند: آقا میگن چند تا دیگه کاندیدا داریم؟
وزیر: یه چندتایی از وزرا و وکلای قبل هم هستن. اما از همه مهمتر آقای ولایتی و حداد عادلن.
"آقا": لا اله الا اله. اله اکبر
فرزند: آقا می فرمان که همه رو رد کنید برن سراغ کارشون. کل نامزدا باید چارتا باشه. دوتاش اون پاسدارای سابق س و ق. یکیش هم آخوند باشه. یکی هم همین ولایتی خودمون.
وزیر: پس حداد چی میشه؟
"آقا": سبحان اله.
وزیر: فهمیدم. منظورشون اینه که حداد رو خود آقا رایشو می زنه.
فرزند: نخیر. هر سبحان اله که منظور رای کسی رو زدن نیست. مگه ندیدی که دست چپشون رو هم بالا آوردن. اینجا منظور آقا اینه که حداد خودش به نفع ولایتی کنار میره. ضمنا اون دو تا پاسدار سابق هم هرکدوم بیشتر از یک میلیون رای نمیارن.
وزیر: اون آخوند که آقا می فرمان کی باشه خوبه؟
فرزند: من باشم میگم یکی مثل آقا مصطفی پور محمدی باشه که امتحانشو هم دوران امام پس داده و هم دوران ما. اما بذار نظر "آقا" رو بشنویم.
"آقا": سبحان اله
فرزند: بله. ایندفعه منظور آقا از سبحان اله اینه که با نظر من موافقن.
"آقا": اله اکبر. الحمدلله
فرزند: آقا می فرمان که  باید قبلش بهش گفته بشه که مواظب باشه یه وقت بابت کاندید شدن روش زیاد نشه. افشاگری و بگم نگم هم نکنه. بعد از انتخابات هم که معلوم شد سه میلیون و پونصدهزار رای بیشتر نیاورده، نگه که تقلب شده و رای عوض شده و از این مزخرفات.
وزیر: نظر "آقا" در مورد تعداد شرکت کنندگان چیه؟ احمدی نژاد گفته که باید پنجاه میلیون نفر شرکت کنن.
ولی امر: اعوذ باله. اله اکبر. اله اکبر. اله اکبر.
وزیر: انگار آقا عصبانی شدن. یک اعوذ باله و سه اله اکبر. خیلیه
فرزند: خوب معلومه. آقا میگن گوش به حرف او ن گوساله ندین. لازم نیست بیشتر از چهل و پنج میلیون شرکت کنند. شلوغ میشه و ممکنه کنترل جمعیت از دستتون خارج بشه. چهل و پنج میلیون شرکت کننده کافیه.
وزیر: خوب بحمداله آقا بدون دخالت در امور انتخابات توانستن رهنود برگزار شدن یک انتخابات سالم رو بدن. خدا عمرشون بده. ولی بالاخره آقا نفرمودن که اون یک رای خودشون رو به کی میدن. ما وظیفه شرعی خودمون میدونیم که دنباله رو آقا باشیم.
"آقا": سبحان اله. سبحان اله
فرزند: آقا می فرمان ایشون شرعا اجازه دخالت در انتخابات رو ندارن. شما هم این حرف ایشون رو در رادیو تلویزیون تکرار کنید تا مردم بفهمند که آقا قرار ندارند با اون یک رای خودشون در انتخابات دخالت کنن. انتخابات آزاده و آقا هم مثل همه یک رای دارن.
ولی امر: السلام و علیکم و رحمت اله و برکاته.

Wednesday, April 24, 2013

پناهنده سیاسی و نقش وی در .....


دوم اردیبهشت 1392

پناهنده سیاسی
تقدیم به دکتر غلامحسین ساعدی که در مقاله کوتاهی در "ماهنامه شورا" در باره پناهنده سیاسی نوشت:
"پناهنده سیاسی کسی است که چهره به چهره رو به رو، در برابر حکومت مسلط ایستاده بود، و اگر بیرون آمده، از ترس جانش نبوده است. او با همان فکر مبارزه و با سلاح اندیشه خویش ترک خاک و دیارکرده است."
یادش گرامی باد.
******************
می گویم: خوشحالم که به این زودی تقاضای پناهندگیت قبول شد و پناهنده سیاسی شدی. لابد دلایلت خیلی قوی بوده و کارهایی که کردی رو اینا به عنوان فعالیتهای سیاسی مهم قبول کردن.
می گوید: خوب آره دیگه. کیسم (شرح حال) خیلی قوی بود. 
می گویم: آها! حالا اینجا دوستای خوبم پیدا کردی؟
می گوید: دوسه هفته پیش توی همون اداره مهاجرت با یک نفر دوست شده بودم . آدم خوبی بود ولی مجبور شدم ولش کنم و دیگه بهش زنگ نزنم.
می گویم: ای بابا! چرا؟ رژیمی بود؟
می گوید: نه بابا رژیمی چیه؟ همش می خواست راجع به مسائل سیاسی حرف بزنه و منو هم مثل خودش سیاسی بکنه.
*********
می گویم: بالاخره کارت درست شد؟
می گوید: هنوز نه. سه ساله دارن منو سر میگردونند.
می گویم: ای بابا. تو که سیاسی بودی و فعالیت داشتی و ریختن خونه تون فرار کردی. داداشت هم که اعدام شده. اینا رو مگه نگفتی بهشون؟
می گوید: چرا بابا. مدرک نشون دادم. نامه از سازمان ...بردم که تایید کرده من توی ایران که بودم باهاشون همکاری میکردم. اما خبری نشد.
می گویم: چرا؟ چی میگن؟
می گوید: هیچی. میگن الان خیلی وقته که همه همین چیزا رو میگن و مدرک هم دارن. اما همچین که کارشون درست شد و جاگیر شدن، دلشون برای مامان و بابا تنگ میشه و رفت و آمدها به سفارت و ایران شروع میشه.
********
می گویم چه خوب شد که پناهنده شدی. حالا با دست باز میتونی کارهایی رو که توی ایران نمی تونستی بکنی، اینجا بکنی. میخوای چند تا کتاب بهت بدم بخونی و نظرت رو بهم بگی؟
می گوید: راستش من توی ایران هرکاری میخواستم میکردم. محدودیتی نبود..
میگویم: آها! ولی خوب هر کتابی که دلت میخواست که نمیتونستی پیدا کنی و بخونی.
میگوید: راستش دنبالشم نبودم. آخه آدم وقتشو میذاره، چندتا کلمه چیز میخونه و یاد میگیره. بعد میشه برای آدم درد سر. من اومدم اینجا زندگیم رو بکنم. حوصله دردسر ندارم.
*********

به کسی که چند ماه است از ایران آمده و پرونده تقاضای پناهندگی سیاسیش آنقدر محکم و مهم بوده که یک ماهه پناهنده سیاسی شده گفتم : چه خوب که بهت جواب مثبت دادن. حالا از آزادیت استفاده کن. چندتا تا حالا کتاب خوندی. گفت: راستش هیچ کتابی نخوندم. گفتم: ای بابا. چرا؟ گفت: راستش من از اوناش نیستم. دوست ندارم از آزادیم سوء استفاده بکنم.
*********
می گویم: تبریک میگم. چه زود کارت درست شد و پناهنده گی سیاسی گرفتی. خیلی وقت نیست اینجایی. چقدر طول کشید؟
می گوید: راستش کیسم (شرح حالم)  قوی بود. چند تا مدرک هم داشتم که قرار بوده دستگیر بشم و دنبالم  هستن و اگه دستگیر می شدم اعدام میشدم و از این چیزا دیگه. دو ماهه همه چی تموم شد و قبول شدم.
می گویم: خوب پس حالا دیگه کارت درست شده. نگرانی خاصی که نداری؟
می گوید: نه. ولی اینجا تنهایی و دور بودن از خانواده و دوستان سخته. دلم برای مامان و بابام و بچه های محل تنگ شده. سه ماهه که ندیدمشون. منتظرم زودتر این پاس رو بگیرم و بتونم یه سری برم ایران.
**********
گوشی را برمیدارم.
میگوید: سلام. کارم درست شد. راحت شدم
می گویم:اه. سلام. خوبی. چی شد؟
می گوید: خوبم. توپِ توپ. پناهندگیم قبول شد.
می گویم: چه زود. دوماه نشده. چی گفتی مگه؟ گفتی چریک بودی و مسلحانه توی تهرون جنگیدی؟ یا گفتی شب اعدام از زندان فرار کردی؟
می گوید: نه بابا. توهم پرتی ها. بگی چریک بودی که میگیرنت. گفتم وبلاگ نویسم. گفتم برعلیه مقامات طنز می نوشتم. شب ریختن تو خونه ام. بقیه شم اونی که کیسم رو نوشت بهم یاد داد.
گفتم: ولی تو که وبلاگ نداشتی.
گفت: خوب همون یارو برام درس کرد دیگه. کلی مطلب طنز توش گذاشت. چندتاش هم از نوشته های خودت بود. خلاصه کارم درس شد. پناهنده شدم.
گفتم: خوب مبارکه. حالا عوض اینکه نوشته های منو خرج کردی، فردا جلوی وزارت خارجه یه تظاهراته. چند تا وبلاگ نویس واقعی رو گرفتن و ممکنه اعدامشون کنن. اعتصاب غذا کردن. میخوایم تظاهرات کنیم شاید فشار روشون کمتر بشه. ساعت ده صبح بیا جلوی وزارت خارجه.
میگه: دلت خوشه ها. میگن مامورای سفارت میان از این تظاهراتا فیلم و عکس میگیرن. من دو ماه دیگه پاسمو بگیرم میخوام برم ایران. میخوای از همون فرودگاه یه راست ببرنم پیش همون وبلاگ نویسا؟ بی خیال بابا.
Top of Form

Thursday, April 4, 2013

نظرات خامنه ای در باره سیزده بدر


14 فروردین 1392
خامنه ای و سیزده بدر
گزارش روزنامه کیهان از سخنان خامنه ای در مراسم سیزده بدر بسیجیان
رهبر عظمای انقلاب و مستضعفین جهان در گرهم آیی آئین کفر برا نگیز سیزده بدر جمعی از هواداران بیت عظما و بسیج در یکی از باغهای اطراف تهران، ضمن قدردانی از بساط دود و دم برادران گرامی، سخنانی مهمی ایراد کردند که در آن علاوه بر تعین تکلیف سیاست کشورهای مختلف در سراسر جهان چه در رابطه با یکدیگر و چه در رابطه با مردمشان، از امت همیشه در صحنه برای تحقق اهداف اقتصادی و تولیدی سال گذشته قدردانی کردند. ایشان ضمن تذکر اهمیت مبارزه با مراسم سیزده بدر و چهارشنبه سوری، و قدردانی از امت مسلمان و همیشه در صحنه ی انگلستان و امریکا، به خاطر تظاهرات گسترده شان بر علیه بانکهای غیر اسلامی و ضمن درود به شهدای گرانقدر این تظاهرات ها، به دستاوردهای زیربنایی حکومت اسلامی در سال 91 اشاره کرده و به همه هموطنان مژده دادند که با خیال راحت و در آزادی کامل میتوانند در سال 92 هم همچنان به تحقق اهداف زیربنایی ادامه بدهند و مرعوب تهدیدات دشمنان نشوند. مقام عظمای ولایت در بخشی از سخنانشان فرمودند:
"مردم انگلستان و امریکا و فرانسه نباید مرعوب تهدیدات حکومتهای فاشیستی که بر اساس انتخابات پر از تقلب روی کار آمده اند بشوند. باید آمادگیِ دادن شهدای بیشتری را کسب کنند و با تظاهرات در جلوی زندانها و مخصوصا زندان باستیل و زندان گوانتانامو، مانع از آن بشوند که زندانیان سیاسی و دستگیرشدگان در این تظاهرات ها در محاکمه های نا عادلانه به زندانهای طویل المدت و گاها اعدام محکوم شوند. اقتصاد امریکا و اروپا در حال فروپاشی است. ما امسال خبرهایی از دوستانمون در امریکا و انگلیس داشتیم که دژمن مایل است از کارشناسان ما و بخصوص از رئیس جمهور ما برای حل مسائل و مشکلات اقتصادی خودش کمک بگیرد. اما ما قاطعانه به دژمن پاسخ دادیم که فوتینا. رئیس جمهور ما محصول سی سال کار کرد انقلاب پرشکوه اسلامی ماست. ایشان قرار است بزودی تحت سرپرستی بنده مدیریت کل جهان را برعهده بگیرد. مگر ما مغز الاغ تناول کرده ایم که ایشان را به رایگان در اختیار دژمن بگذاریم. آنهم دژمنی مثل آمریکا که به قول امام راحل هزار و سیصد سال است که بر علیه ما توطئه می کند."
رهبر انقلاب در زمینه انتخابات و تبلیغات کاندیداها و افشای موارد بر علیه یکدیگر و بخصوص بر علیه رئیس جمهور فعلا موجود فرمودند:
"برخی کاندیداها از روی نادانی گفته اند که دولت فعلی که مورد حمایت بنده بوده در این هشت سال نزدیک به هفتصد میلیارد دلار را خرج اتینا کرده و معلوم نیست چقدرش به کجا رفته. این حرف هم خطاست و هم گناهست و هم مجازات دارد. بنده می پرسم مگه این پول مال پدرتان بوده که این حرف را می زنید. پولی بوده که از درآمد فروش نفت به دست آمده. چرا بیخودی برای چند دلار ناقابل هی این قضایا را کش میدهید. نگران چه هستید؟ بنده کاملا مراقت امور هستم. چند ماه دیگر ایشان می رود و انتخابات می شود و بنده هم یک رای دارم."
رهبر مستضعفین جهان در حالیکه از کبابهای تهیه شده توسط بسیجیان جان برکف در این مراسم عبادی – سیاسی تناول می فرمودن گفتند:
" پف پاف پولف پیلیف پاف پاف پاف پووووووووووووف ..... بنده به تجویز پزشکان نمی بایستی با دهان پر حرف بزنم.....پولوف پیلیف پاف پولوف.... اما امام راحل ما همیشه میفرمودند که قولو اقوال الحق ولو کان کباب فی افواهکم فراوانا و کبیرا. بنده بسیار مفتخرم که امت همیشه در صحنه ی ما تحریمهای دژمن را به فرصتی برای سازندگی تبدیل کرد. ما باید به زبانی قدر دان دژمن زبون باشیم که ما را بیدار کرد. یک سی سالی بود که خوابیده بودیم و خروپف میکردیم. قبل از این تحریمها تولید ما در حدی نبود که بتوانیم سیخهای کباب آلومینومی را به این ظرافت و در استانداردهای جهانی بسازیم بطوری که حتی یک تکه از این کباب کوبیده از سیخ جدا نشود. البته ما به برادان گفته ایم که برای اینکه فرمولهای پیچیده تکنیک سیخ کباب سازی ما به دست دژمن نیفتد، روی آنها بنویسند ساخت چین".
رهبر معظم انقلاب در مورد رسومات عقب افتاده سیزده بدر از قبیل گره زدن سبزه فرمودند:
"برخی نابخردانه به انجام کارهای خرافی نظیر گره زدن سبزه می پردازند. البته ناگفته نماند که ما در حوزه ها در موقع طلبگی گاه عبای خود را بهم گره میزدیم اما اون در رابطه با خواسته های دیگری بود. این سبزه گره زدن خرافی میتواند باعث بروز بلایای طبیعی از قبیل زلزله و سیل بشود. هرچند که برخی از خانمها نیتشان خیر است و نیت می کنند که این کار برایشان گره گشا باشد و شوهری به چنگشان بیفتد. در حالیکه بزرگان حوزه بارها فرموده اند که برای حل هر مشکلی باید دعای خاص خودش خوانده شود. بنده دستور دادم که بسیج حوزه هرچه زودتر این دعاها را چه در زمینه همسریابی و بچه دار شدن و مقابله با هوو و بسته شدن بخت و طلسم کردن رقیب انتخاباتی و غیره و چه در زمینه کم و زیاد شدن باران و کم شدن آب دریاچه ها و نیامدن زلزله و مقابله با خورشید گرفتگی و شیوع طاعون، در ابعاد میلیونی تکثیر و ضمن دادن آگاهی در رادیو و تلویزیون سراسری، به دست مردم عزیز ما برسانند تا این مردم از اینهه پیشرفت علمی حوزه علمیه استفاده بهینه بکنند و بتوانیم از شر این دانشگاههای غرب زده خلاص بشویم."
مقام عظمای ولایت در حالیکه شیفته دود و دم و انواع منقل های سیار ساخت بسیج صنعتی - تخدیری، که به دنبال دستور مقام عظما و نامگذاری سال 91 به عنوان سال تولید ملی و با به کار گیری دستاوردهای علمی برادران قاچاقچی ساخته شده و به بازار ارائه شده اند و توسط برادران به مراسم طاغوتی سیزده بدر آورده شده اند، بودند، در زمینه شناسایی دشمنان مردم ایران فرمودند:
" مردم ایران و بخصوص ایرانیان عزیز خارج از کشور حالا به خوبی دژمن شماره یک و دژمن شماره دو را شناخته اند. اینها کسی نیستند جز امریکا و انگلیس خبیث. این کشورها ایرانیان را زیر فشار گذاشته اند و بنده بر اساس حقایق و باز هم با تکیه به اخبار موثق عرض می کنم که اگر امریکا و انگلیس فشار را از روی ایرانیان برداشته و دروازه های خودشان را باز کنند حتی یک ایرانی هم در اون کشورها باقی نخواهد ماند. البته بنده به رئیس جمهور دستور دادم که وقتی میره سازمان ملل به عوض اینکه حواسش به هاله نورش باشه، همونجا از شورای امنیت قول بگیرد که این دو کشورِ دژمن جلوی خروج برداران و خواهران ما را نگیرند و اجازه بدهند که اونها آزادانه محل زندگی خودشون را انتخاب کنند و به ایران اسلامی برگردند و از آزادی های موجود در کشور خودشون بهره مند بشوند."
سپس مقام عظما در حالیکه اشک در چشمان مقدسش جمع شده بود ضمن گله از برخی دوستان نادان که از پشت به ایشان خنجر می زنند  فرمودند که اینها نمی فهمند که دژمن از کجا وارد میشود و در کدام سوراخ قایم می شود. اینها  نا آگاهانه انگشتشان را در هر سوراخی می کنند. ایشان سپس با خواندن اشعاری پاسخ دندان شکنی به نامه و اظهارات برخی دژمنان دوست نمای کوسه ی مفت خور دادند و با خواندان این اشعار با نوایی حزن انگیز، سخنان گهربار و تاریخساز خود را به پایان رساندند.
"پاسخت را میدهم ای کوسه با شعری بلند
زانکه اندر نامه ات دیدم نشان از پوزخند

گفته ها و نامه ات لبریزِ خالی بندی است
بارها گفتم ترا در نزد ما خالی نبند

ادعاهای سخیفت گفته های دژمن است
شرم کن از گفتن افسانه ی دژمن پسند

من امید و رهبر مستضعفین عالم ام
روتو کم کن ورنه میگم در دهانت می زنند، و بعدشم میندازنت توی حلفدانی."