Tuesday, September 19, 2017

تلفن روحانی به خامنه ای، از نیویورک .


حسین پویا
27 شهریور 1395 .

روحانی: آقا سلام علیکم
خامنه ای: علیکم السلام. کی هستی؟
ر: روحانی هستم حاج آقا.
خ: کدوم روحانی؟ همه ما روحانی هستیم. اسمت چیه؟.
ر: بنده روحانی روحانی هستم. رئیس جمهور
خ: خوب مرد حسابی بگو شیخ حسنم. حالا دیگه برای ما هم قمیش میای؟
قطع کن دوباره بگیر و خودت رو درست معرفی کن.
ر: چشم حاج آقا.
.............
روحانی: الو سلام علیکم
خامنه ای: علیکم السلام . کی هستی؟
ر: شیخ حسن هستم حاج آقا.
خ: کدام شیخ حسن؟
ر: شیخ حسن روحانی . رئیس جمهور. ببخشید آقا. فکر کردم بنده را به جا میارید.
خ: بیخود فکر کردی. از کجا زنگ میزنی؟
ر: از نیویورک حاج آقا
خ: رفتی نیویورک چیکار کنی؟
ر: حاج آقا بنده که همین دو سه روز پیش خدمتتون بودم و گفتم دارم میرم نیویورک.
خ: خوبه خوبه. یادم نمیاد. حالا رفتی اونجا چیکار؟
ر: جلسه سازمان ملله.
خ: سازمان ملل چه خبره. نکنه کلک بزنی. نکنه به سرت بزنه همونجا پناهنده بشی.
ر: نه حاج آقا. خیالتون راحت باشه. زود برمیگردم.
خ: مواظب باش سرت کلاه نذارن. دوباره برجام مرجام امضا نکنی.
ر: باشه حاج آقا. مواظبم. فقط خواستم بپرسم نظر خاصی ندارید. مطلب خاصی نیست که باید در سخنرانی بگم
خ: مگه قراره سخنرانی بکنی؟
ر: خوب بله حاج آقا.
خ: کی بهت اجازه داده اونجا سخنرانی بکنی
ر: خوب هرسال توی سازمان ملل باید سخنرانی بکنیم دیگه.
خ: تو حرف مفت زیاد میزنی. میگفتی مجتبا بره سخنرانی کنه.
ر: نمیشه حاج آقا. باید رئیس جمهور باشی
خ: اون که بیشتر از تو رئیس جمهوره.
ر: خوب اینو که سازمان ملل نمیدونه. اینا فکر می کنن من رئیس جمهورم
خ: حالا میخوای چی بگی؟
ر: میخوام در باره فواید اسلام و اینکه ما صلح طلبیم بگم.
خ: آورین همینا رو بگو. بگو تحریمها به ما اثر نداره. ولی خوب اگر بَرِشُون دارن ما هم قول میدیم که با سازمان ملل همکاری کنیم. اما چیزی امضا نکنی. اگه برگردی و بگی چیزی امضا کردی گردنت رو میشکنم. فهمیدی؟
ر: اگه گفتن امضا کن تا تحریمها را برداریم چی بگم؟
خ: خودت امضا نکن. بگو ظریف امضا کنه که بگیم توی نماز جمعه بهش فحش بدن. و لازم شد بتونیم بگیریم بندازیمش توی حصر.
ر: چشم حاج آقا. چیز دیگری نمی خواهید که بگم؟ بگم که ما اصلا موشک نداریم؟
خ: نه لازم نکرده. هیچی در مورد موشک و بمب و این چیزا نگو.
ر: ولی اگه پرسیدن چی؟
خ: خوب بگو ما نه بمب داریم و نه موشک. میگم یه چیزی به فکرم زد....
ر: بفرمائید
خ: ببین میشه یه پولی به رئیس سازمان ملل بدی و یک جلسه سازمان ملل رو توی تهران بذارن. خودم دوست دارم براشون سخنرانی کنم. مثل ترامپ
ر: رئیس سازمان ملل کاره ای نیست حاج آقا. اگه بخوایم باید به امریکائیا پول بدیم
خ: خوب به امریکائیا پول بدین.
ر: قبول نمی کنن حاج آقا. میونه شون با ما خوب نیست. اگه هنوز اوباما بود میشد بهشون گفت. اما این جدیدیا با ما خوب نیستن
خ: غلط کردن خوب نیستن. پس این پولایی که اونجا خرج کردیم چطور شد؟
ر: پولی خرج نشده حاج آقا
خ: خودم به مجتبا گفتم چند میلیارد بدین به آدمامون اونجا خرج کنن.
ر: خوب به چند تا از آقازاده های مورد اعتماد داده بودیم. اما متاسفانه بالا کشیدن.
خ: غلط کردن. پس این وزارت چکاره س. چرا برشون نمی گردونه؟
ر: دوتا از وزارتی های مورد اعتماد رو فرستادم دنبالشون. با یه مقدار پول که شاید گولشون بزنن
خ: آورین. آورین. خوب چرا برشون نگردوندن؟
ر: اون دو تا هم پولا رو ورداشتن دررفتن به کانادا.
خ: گیر عجب دیوثایی افتادیم جان شما. پس مواظب باش این ظریف رو اینور و انور میفرستی پول زیاد در اختیارش نباشه.
ر: چشم حاج آقا
خ: خودت چقدر پول همراته؟
ر: ..... الو.... الو.... صداتون نمیاد حاج آقا... الو.....
خرو خر تلفن........
خ: ای داد و بیداد. اینم انگار از دستمون در رفت. نباید بذارم وقتی اینا میرن خارج با خودشون پول ببرن.


Wednesday, November 30, 2016

گزارش ظریف به خامنه ای: طنزی در باره برجام و دستاوردهای هسته ای.


این مطلب را دوسال پیش نوشتم. دیدم هنوز هم کاربرد داره و با حرفای جدید خامنه ای در باره برجام جور در میاد.
حسین پویا
ششم آذرماه 1393
محضر حضرت امام خامنه ای دامت حرکاته
مختصرا گزارش مذاکرات و پیروزی و دستاوردهای بزرگ اخیر هسته ای را خدمت شما عرض میکنم. این پیروزی تماما با رهنمود شما به دست آمد و ما در همه لحظات از دستورات شما که همانا استفاده از تکنیک صداقت و راستگویی بود استفاده کرده و برنده شدیم.
اولین چیزی که طبق معمول غربی ها از ما پرسیدند اینکه آیا ما قصد ساختن بمب هسته ای داریم یا خیر؟ بنده هم طبق رهنمود شما چندین بار قسم خوردم که نخیر ما چنین قصدی نداریم. باز طبق معمول پرسیدند پس چرا در همه این سالها فعالیتها را از آژانس مخفی کرده ایم؟ مثل همیشه گفتم ما اصلا همچین کاری نکرده ایم. گفتند ولی آژانس از فعالیتهای شما خبر نداشت تا اینکه مخالفین شما افشاگری کردند. گفتم آها منظورتون از اون لحاظه؟ گفتند خوب بله. گفتم ما میخواستیم آژانس را امتحان کنیم که چقدر کارش رو بلده. بعد اعتراض کردم که اصلا چرا آژانس نمیرود و خانه ها و محلهای آن مخالفین را بررسی نمیکنه. اونا خودشان کلی فعالیت هسته ای مخفی دارند. بعد همه خندیدیم. بعد گفتم حالا که قبول کردید که ما قصد بمب سازی نداریم خوب اول تحریمها را بردارید. گفتند ما هنوز قبول نکردیم. بعد خندیدیم. بعد گفتند که تحریمها بر اساس قطعنامه هاست. گفتم خوب قطعنامه ها رو کنسل کنید. گفتند به سادگی که نمیشه. شما باعث شده اید که قطعنامه دان ما پاره بشه. گفتم به ما چه مربوطه؟ من اصلا کاری در این مورد نکرده ام. گفتند ولی احمدی نژاد خودش خواهان پاره شدن قطعنامه دان ما شد و گفت تحریمها به شما اثری نداره. گفتم احمدی نژاد دیگه کیه؟ من نمی شناسم. گفتند رئیس جمهور قبلی شما. گفتم ما همچین کسی به عنوان رئیس جمهور نداشتیم و نمیدانم چه وقت آن حرفا را زده. بعد یک سری عکس و ویدیو به من نشان دادند که معلوم شد حق با آنهاست و احمدی نژاد رئیس جمهور بوده و آن حرفها را زده. بعد همگی خندیدیم و چای خوردیم. بعد گفتم حالا فرض کنیم یک همچین کسی بوده و یک حرفایی زده. ما حاضریم بابت قطعنامه دان شما غرامت بدهیم. گفتند هم باید غرامت بدهید و هم در تلافی، ما هم قطعنامه دان شما را پاره کنیم. گفتم ولی ما پدرمان درآمده و رهبرمان ممکن است سکته بکنه. خندیدند. گفتم ما وزارت اطلاعات را مامور می کنیم تا اگر کسی به اسم احمدی نژاد در ایران باشد پیدایش کنند و به شما تحویل بدهند تا قطعنامه دانش را پاره کنید. بعد همگی دوباره خندیدیم. بعد یکیشان به شوخی گفت که این حرفای اون احمدی نژاد مورد تایید رهبر شما بوده. گفتم که محاله. انکار می کنم. طبق رهنود شما به حضرت عباس قسم خوردم که اینطور نبوده. گفتم رهبر ما از این حرفای مزخرف نمی زنه. بعد یک نوار ویدیو از شما نشان دادند که دارید از احمدی نژاد حمایت می کنید. گفتم من این نوارها را قبول ندارم. شاید ساخته صهیونیستها باشه چون از مقام معظم رهبری استفاده ابزاری شده. اما حاضریم غرامت بدیم. گفتند نمیشه. درحالی که می خندیدم گفتم انصاف نیست که شما به قطعنامه دان آقا نظر داشته باشید. بعد همگی خندیدیم. گفتند خوب ممکن است که رهبر شما گاهی اشتباه بکنه. خوب اگر اشتباهی بکنه که به ضرر مردم تمام بشه باید غرامت بده. گفتم در کشور اسلامی، همانطور که حقوق بشر خودمان را داریم، خوب قوانین خودمان را هم داریم. رهبر ما طبق قانون اساسی اصلا اشتباه نمی کنه. گفتند در این مورد که اشتباه کرده. باید غرامت بدهید و باید تلافی بکنیم. گفتم طبق قانونِ خودمان تلافی می کنیم. گفتند چطوری؟ گفتم ما اگر رهبرمان اشتباه اساسی بکنه برای جبرانش چند تا روزنامه نگار و چند تا نویسنده و از این چیزا را دستگیر می کنیم و اگر لازم بود اعدام می کنیم. حالا هم اگه بخواهید میتوانیم چند نفر روزنامه نگار به شما تحویل بدهیم تا به تلافی پاره شدن قطعنامه دانتان اونا رو اعدام کنید. اونا بلافاصله خندیدند و بطور مشکوکی پرسیدند چند نفر؟ من گفتم که این مسئله ای هست که باید رهبر ما در موردش تصمیم بگیره. قرار شد بعد از اینکه بنده خدمت شما رسیدم و در این مورد رهنمود گرفتم، ماه آینده چند جلسه را به این مسئله اختصاص بدیم و با استفاده از نظرات کارشناسان وزارت اطلاعاتِ خودمان تعداد روزنامه نگاران را به اونا اعلام کنیم. بعد همگی خندیدیم و بنده چند تا جوک آقای جنتی براشون گفتم که حسابی خندیدن. بعد گفتن چون این جوکها خیلی خنده دار بود، اگه ما اجازه بدیم اونا چندتا از وزرای خارجه کشورهای منطقه را هم به نشست بعدی بیارن تا یه کم بخندن. گفتم که موافقت با این مسئله فقط در حیطه اختیارات آقاس. در مورد تعدادشون هم باید دوسه تا از جلساتمون را به اون موضوع اختصاص بدیم. بقیه مذاکرات را به هفته آینده انداختیم. البته قرار هم شد که در جلسه آینده همگی خانم و بچه هامون را هم ببریم که دسته جمعی بریم پیک نیک. در مورد محل پیک نیک هم قرار شد کارشناسان امور توریست را بفرستیم که با هم بحث کنند. خانم اشتون هم خیلی به شما سلام رسوند. هنوز قبول نکرده که مسلمون بشه ولی مذاکرات ادامه داره.
والسلام علی سیدعلی و بقیه

Monday, August 1, 2016

آیت اله بی بی سی و سخنان گهربار "دکتر محمود"!


حسین پویا. 11 مرداد 95
بالاغیرتا اونقدر بازپخش کنید که به "سمع و نظر"! مسئولان بی بی سی برسد تا بدانند که ما تا چقدر قدردان زحماتشان در مسیر "سانسور حرامزاده" گونه! خبرهای مربوط به اپوزیسیون برانداز هستیم.
بر همه ایرانیان واضح و مبرهن است که گفتار و کردار آیت اله بی بی سی اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، همین قدر که باعث میشود ما ایرانیان به یاد سخنان گهربار دکتر احمدی نژاد  بیفتیم، باعث مزید امتنان است. البته نه که بخواهم بگویم همه حرفهای آن مرحوم "گهربار" بود. خداوکیلی چیزی در حدود 95 درصد حرفهای آن دانشمند بزرگ، گلاب به روتون، "گُه" هم بارشان نبود چه رسد به "گوهر". اما خوب همان 5 در صد باقیمانده سخنان گهرباری بودند که بابت زدنشان باید از آن مرحوم قدردانی بشود.
در جریان پخش خبر دیدار خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران و محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین، آیت اله بی بی سی با بیان داستانهای جانبی سعی در کمرنگ کردن اهمیت این ملاقات کرد. بطور لایتچسبکی سعی کرد که به شنونده بگوید که مجاهدین قبلا اسمشان در لیست تروریستی بوده و  طبق معمول بدون ارائه مدرک مدعی شد که رزمندگان فلسطینی در جریان عملیات تسخیر مهران در سال آخر جنگ ایران و عراق آنها را کمک کرده اند. البته دور از انتظار نبود که آیت اله بی بی سی از چنین ملاقاتی که یک حرکت سیاسی بسیار مهم برای شورای ملی مقاومت و خانم رجوی بود، ناراحت بشود آیت اله بی بی سی به خوبی میداند که اینگونه اقدامات و مثلا شرکت ترکی فیصل در مراسم سالانه مجاهدین در پاریس تا چه میزان خلاف میل و خواسته آنان برای حمایت از بازی اصلاح طلبی در داخل نظام است. ولی بجای اینکه اصل موضوع را بیان کنند، باز به صحرای کربلا می زنند و داستانهای جانبی درست می کنند. اینجاست که آدم یاد گفته گهربار دکتر محمو د می افتد که: "باباجان آب را بریزید اونجایی که میسوزه". چرا بیخودی این در و اون در می زنید.


Wednesday, July 20, 2016

یک سال از برجام گذشت. زهر برجام دارد اثر می کند.


حسین پویا
27 تیرماه 1394   
بسمه ای تعالی. گزارش محرمانه و مختصر توافقات هسته ای.
از الاحقر روحانی به مقام عظمای معظم.
این پیروزی بزرگ را به رهبر دشمن ستیز و کِشنده عظمای خط قرمز تبریک می گویم. ما توانستیم با رهبری و نصایح شما و به حول و قوه الهی دستاوردهای عظیمی در این مذاکرات داشته باشیم که بنده بطور خلاصه برای آگاهی امت همیشه در صحنه عرض می کنم. اگر چه که برادرمون بی بی سی این پیروزی بزرگ را به اندازه کافی برای امت همیشه در صحنه توضیح داده اما خوب بنده هم عرض می کنم.
قبل از هرچیز بگویم که استکبار جهانی اقرار کرد که هیچ رهبر عظمایی در جهان نیست که مثل شما خط قرمز بکشه. اصلا بقیه رهبرهای عظما خط بلد نیستن بکشن که حالا قرمز باشه یا زرد باشه. حتی برخی از مذاکره کنندگان از جمله آمریکای مظلوم از بنده خواستند که از جنابعالی خواهش کنم که هر از گاهی برای این کشورها در مذاکرتشون با استکبار جهانی چند تا  کلاس خط قرمز کشی بذارید. البته همین درخواست را در زمینه چرخش قهرمانانه هم داشتند و وزیر خارجه امریکا در حین تمرین آموزش چرخش قهرمانانه زمین خورد و پاش شکست و ممکنه که به این زودی دیگه نتونه با استکبار مبارزه کنه. ضمنا فتوای شما که ما دنبال ساختن سلاح هسته ای نیستیم؛ به دلیل اعتماد خالصی که همه طرفهای مذاکره به جنابعالی و بنده داشتند باعث شد که در تمام دوران مذاکره هیچکدام از مذاکره کنندگان یک کلمه در باره اینکه ایران دنبال ساخت سلاح هسته ای بوده نگفتند. اصلا اسمش رو هم دیگر نیاوردند. در سر تاسر توافقنامه هم اصلا چیزی در مورد اینکه ما میخواستیم بمب اتمی بسازیم و دیگه نباید در اون جهت پیش بریم نیست. راستی آزمایی هم که می گویند منظورشان این است که ببینند ما راست می گوییم که نطنز و قم دوتا شهر جداگانه هستند یا خیر. چون استکبار شایعه کرده که این دو شهر یکی هستند و ما داریم سر سازمان ملل را کلاه می گذاریم.
اجمالا به بیان دستاوردها می پردازم:
- اولا ما با درایتی که جنابعالی در زمینه اتم و هسته دارید، توانستیم دشمن را گول بزنیم و وادارش کنیم که از سانتریفیوژهای قدیم ما چشم پوشی کند و فقط ما داوطلبانه  مجبور به از دور خارج کردن سانتریفیوژهای مدل جدید باشیم. شما بخوبی واقفید که این سانتریفیوژهای جدید دو زار نمی ارزن. خیلی هم گران هستند. اصلا به درد نمی خورن. بزرگان گفتن سانتریفیوژ هم سانتریفیوژهای قدیم. اصلا در جنگ دوم جهانی که امریکا برای اولین بار بمب اتم را ساخت از همین سانتریفیوژهای مدل قدیم استفاده کرد. و شما این موضوع را به دانشمندان ما گفتید و ما توانستیم این سانتریفیوژها را نجات بدهیم و داریم غنی سازی می کنیم.
- دوم اینکه همانطور که خودتان می دانید ما در این سالها هی غنی سازی کردیم. هی غنی سازی کردیم و اورانیوم جمع کردیم. تا شد هشت تُن ارانیوم غنی شده. اما از همون ابتدا جا برای نگه داشتنش نداشتیم و مانده بودیم که چکارش کنیم. این بود که بر اساس رهنمود شما مجبور شدیم یک پیروزی دیگه بدست بیاوریم و این هشت تُن را سالم و دست نخورده بدهیم روسها برامون تبدیل به سوخت هسته ای بکنن و با قیمت مناسب به خودمون بفروشن. البته روسها قبول نمی کردن و خوب ما هم طبق رهنمود شما بهشون قول دادیم که با برداشته شدن تحریمها بازم ازشون نیروگاه هسته ای و هواپیمای مسافرکِشی و خیلی چیزای دیگه بخریم. جهت اطلاع امت همیشه در صحنه بگویم که اگر محض ارادت و علاقه قلبی پوتین به شخص شما نبود روسیه هرگز زیر بار چنین تعهد و مخارجی نمی رفت. امروز همه کشورهای دنیا خریدار هواپیماها و نیروگاه های اتمی روسی هستند و اونا بهشون نمیدن.
- سوم اینکه به حول و قوه الهی توانستیم خط قرمز شما  در مورد نیروگاه آب سنگین اراک را رعایت کنیم و آبروی شما را در بین مذاکره کنندگان حفظ کنیم. البته خود شما در جریان بودید که سنگین بودن آب این نیروگاه برای ما مشکل ساز شده بود. این بود  که چند کشور قبول کردند که ترتیبی بدن که آبش یه کم سبکتر بشه. قرار شد یه مقدار آب سبکتر توش بریزند و سازمان ملل مراقبت کنه که بازم سنگین نشه. البته اشتباه نشه که فکر کنیم نفرات آژانس اتمی هروقت دلشون بخواد میتونن بیان و از هرکجا بازدید کنن. نخیر. این کارمندان خودشون میدانند که هروقت بخوان بیان باید اولش ورودشان را اطلاع بدن و ما ورودشان را به کشور مدیریت می کنیم.
- نکته چهارم اینکه همانطور که شما فرمودید قرار شد که خط قرمز دیگر ما که البته به حق و بارها فرمودید که خیلی هم مهم نیست، تحریمها باشه. زیرا تحریمها هیچ تاثیری بر اقتصاد ما نداشته.  فرمودید که برای رو کم کنی استکبار و خیط نشدن دکتر احمدی نژاد که نظر شما به ایشان نزدیکتر از بقیه بوده، تحریمها بایستی بلافاصله پس از امضای قرارداد برداشته بشه. ما با الهام از امام مرحول که خط قرمزش در جنگ با عراق رفتن صدام بود و بالاخره هم انجام شد، کاری کردیم که این تحریمها هم حتما به حول و قوه الهی، به زودی برداشته میشن. اینها می گفتند که احمدی نژاد از قول شما گفته که سازمان ملل اونقدر قطعنامه صادر کنه که قطعنامه دانش پاره بشه. و خوب با توجه به پارگی قطعنامه دان سازمان ملل، برداشتن تحریمها یه کم وقت می بره. اما دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.
- به این ترتیب با پایان گرفتن مذاکرات ما توانستیم علاوه بر حفظ خط قرمزها و وجهه جهانی شما یک بار دیگر به جهانیان ثابت کنیم که همانطور که شما فرمودید تحریمها باعث پیشرفت امت مسلمان ایران شده و چون به اندازه کافی پیشرفت کرده بودیم و نیاز بیشتر به پیشرفت نداشتیم توافقنامه را امضا کردیم.
ای رهبر خوش خنده.
شرمنده ام شرمنده.
راضی شدی از بنده؟
بسته شده پرونده
ما هم زدیم تو دنده.



Tuesday, March 8, 2016

وعده های پوشالی روحانی، سرپوش ریشه فساد


گفتار نیک 18 اسفند 94: حسین پویا

اگر با این حرفها موافقید باز پخش کنید.

حسن روحانی در 12 مرداد 1392 یعنی دو سال و هفت ماه پیش به دنبال انتخابات "هزار درصد" کنترل شده و پس از دادن وعده های بسیار و از جمله وعده حل مشکلات مالی و اقتصادی و بیکاری و فساد در کشور، کارش را به عنوان رئیس جمهور شروع کرد. قرار بود، یعنی قول داد که ظرف صد روز گزارش اقتصادی بدهد و خیلی زود مسائل اقتصادی را حل کند. که نداد و نکرده.  چند روز پیش اعلام کرده است که درآمد نفت که باید به وسیله آن تحولات اقتصادی را عملی بکند، از 120 میلیارد دلار سالانه در زمان احمدی نژاد، به 20 میلیارد دلار رسیده و البته وزارت نفت قرار است که صادرات نفت را یک و نیم برابر بکند و درآمد بشود 30 میلیارد در سال. یعنی "بزک نمیر بهار میاد" و البته به قول شاعر عرق خور: "کفاف کی میدهد این باده ها به مستی ما"؟ این پول شاید برای مخارج آقازاده ها و مخارج کشورهای برادرمون؛ سوریه و لبنان و فلسطین و یمن هم کافی نباشد. چه رسد به هشتاد میلیون جمعیت ایران که کمرش زیر بار فشار اقتصادی خم شده. البته روحانی همچنان با پر رویی آخوندی، به دادن وعده ادامه میدهد. به قول یک شاعر دیگه:
پر شده ست ایران از – وعده های روحانی
وعده های تو خالی – آنچنان که میدانی
 اما مشکل ایران برخلاف سخنان و وعده های روحانی در وحله اول، اقتصاد و بی پولی نیست. مشکل فساد است. فساد فراگیر. به قول همون شاعر قبلی:
این نظام داغان را – این فساد خواهد کشت
اختلاس میلیاردی – رشوه های میلیانی
فسادی که نه ناشی از حضور افراد بی لیاقت و ناسالم در مقامات مهم که ناشی از قانون اساسی و دیکتاتوری مطلق است. قانونی که بر اساس آن یک نفر ولایت مطلقه دارد بر هشتاد میلیون و اون هشتاد میلیون و از جمله همین روحانی و روسای سه قوه و بقیه صغیر و نفهم هستند و آن یک نفر کبیر و دانا و صاحب اختیار و قیم همه. اما نه روحانی این را می فهمد و نه حتی همان خاتمی که بعد از هشت سال ریاست جمهوری بالاخره اقرار کرد که کارچاق کن "عاقا" بوده و از خود اختیاری نداشته است. اما روحانی که به خیال خودش میخواهد با فساد مقابله کند، اول بند کرد به قوه قضائیه و گفت که این قوه فاسد است و "وای به روزی که بگندد نمک!". اما رئیس قوه قضائیه که گردن کلفت تر از این حرفاست، برگشت به او گفت: "فاسد خودتی. مرتیکه الاغ". روحانی اولش میخواست برگرده بگه که: "الاغ و فاسد و دزد تو هستی و اون برادران رشوه بگیر و رانت خورت". اما یه کم ترسید و نگفت. آخه اگر می گفت حتما دو روز بعد چند تا سند در میامد که برخی از معاونان روحانی و برخی از افراد خانوده اش در برخی معاملات مشکوک و رانتخواری دست داشته اند و ممکن بود ضمن آبرو ریزی، دستگیر هم بشن. این بود که نگفت. کار خوبی هم کرد. احتمالا فهمیده باشه که ریشه فساد در نظام ولایت مطلقه فقیه است و با دستگیری فرزند رفسنجانی و معاونان احمدی نژاد و برادر و معاونان او و اعدام زنجانی مشکل حل نخواهد شد. البته که نه ولی فقیه و نه برادران قاچاقچی و نه بردران لاریجانی هیچ مخالفتی با وعده دادن او ندارند.

Tuesday, September 15, 2015

گفتگوی تلفنی روحانی با اوباما البته به زبان شیرین انگلیسی!!


حسین پویا
نهم مهرماه 1392

ضبط شده توسط محافظ روحانی بطور جاسوسانه. در صورت مشکل داشتن برای فهمیدن مکالمه که به زبان انگلیسی بوده به دیکشنری مراجعه شود.
الو مستر اوباما، روزتون گود
دیس ایز، مای نِیمِ من ، مستر حسن بود

صد و ده دفعه "یور نامبر" گرفتم
حالا تاول زده انگشت سِفتم

"دیس ایز"، مشغول بود از بس شماره ت
نداری "سِرکِتِر" توی اداره ت

بِلَک برد ایز بَلَک، آی ام فریدون
صفای بچه های چاله میدون

اوباما جان نپرس از من "هو آر یو"؟
به دمبم بسته آقا دسته جارو

اگر من کرده بود از "یو" شکایت
حلال کن، "اس کوئیز می" در نهایت

اوباما، "مِی" خلاصه بمب "نو گود"
نگو فتوای آقا کشککی بود

شعار "مرگ" را "فورگت" نمودی
از اول هم شما "شیطان" نبودی

غنی سازی "اوکی"، حتما توقف
به جان مادرم "ایزنات" تعارف

شما هم در عوض تحریم شل کرد
به جای دشمنی "وان" قل، دو قل کرد

اگر تحریم شل، "آقا" صفا کرد
برای "چیلدرن" هایت دعا کرد

خلاصه "مای فرند" اوضاع "نو گود"
همه ش تقصیر اون محمود گُه بود

الهی خاک عالم بر "هِد" او
بابا قوری بگیره خنگ پر رو

شده قمصور زرت ما به شدت
اوباما جان نکن ما را اذیت

حسین آقا تو با ما قوم و خویشی
برایم سخت باشد " انگلیشی"

اوباما جان به قربان مرامت
به قربان کمک های حرامت

 تمام حرف من این یک کلام است
کمک کن ورنه کار ما تمام است

Sunday, April 27, 2014

خاطرات مقام عظما. شماره 4 حقوق زنان


ششم اردیبهشت 1393
   
جمعه. تقریبا 5 اردیبهشت 93
بنده البته خیلی خاطره نویس نیستم. جسم ضعیفی هم دارم اما به خواست برخی از اساتید دانشگاه و حوزه که از بنده تقلید می کنند و قصد تدریس این عرایض بنده را در دانشگاه و حوزه دارند، و همینطور برخی از خانمهای نماینده مجلس و طلبه حوزه و بسیجی تصمیم دارم خاطرات مربوط به حقوق زنان را مختصرا بنویسم. البته تحلیل و تفسیر این نوشته ها که خوب طبیعی است که از نظر علمی پیچیدگی خودشان را دارند هم بر عهده امامان جمعه نظیر آقای خاتمی و آقای علم الهداست که طوری توضیح بدهند که برای استادان دانشگاه قابل فهم و قابل تدریس در دانشگاه باشد.
  بنده در مورد حقوق زنان در اسلام و جمهوری اسلامی بارها با حضرت امام صحبت کردم.  بارها شاید هزاران بار بنده بطور خصوصی و دونفره با حضرت امام جلساتی در جماران داشتیم و بسیاری از مسائل را برسی کردیم. بخصوص روزهایی که شب قبلش به دستور امام صدها نفر از اعضای گروهک ها اعدام شده بودند و امام شاد و شنگول بودند.  از جمله مسئله حقوق زنان در جمهوری اسلامی را ده ها بار دو نفره بحث کردیم.  همانطور که میدانید آقای رفسنجانی جزئیات حرفهایی را که در این جلسات بنده و امام میزدیم در خاطرات خودشون نوشتن. البته ممکنه پرسیده بشه که اگر این جلسات خصوصی و دو نفره بوده ایشان از کجا میدونستن که ما چه گفتیم. خوب ضد انقلاب و عوامل استکبار این مسئله را حمل بر این می کنند که وزارت اطلاعات به دستور آقای رفسنجانی که اون موقع همه کاره بود در محل جلسه ما شنود گذاشته بود. ولی اینطور نیست. اینهایی که این حرفها را می زنند مقهور صنعت و ادبیات غرب شده اند. اینها باید بدانند که همانطور که حقوق زنان در غرب با حقوق زنان در جمهوری الهی ما فرق می کند، خاطره نویسی در اسلام با خاطره نویسی در غرب فرق می کند. شما نباید مقهور غربی ها بشوید و فکر کنید که برای نوشتن خاطره باید آدم یا در صحنه حضور داشته باشد و یا از کسی که در صحنه بوده بشنود. و یا مثلا میکروفن مخفی بگذارد. نخیر اینها ضرورتی ندارد. البته بنده با میکروفن مخفی مشکلی ندارم  اما اینکه ما در اون جلسات در باره حقوق زنان چه گفتیم خوب خیلی حرفها زده شد. اما مهمترینش اینکه بنده یکبار از حضرت امام پرسیدم اینکه برخی علماء  می گویند که مردان و زنان برابرند یعنی چه و حقوق زنان در اسلام چگونه است؟ امام  لبخندی مرحمت فرموده و فرمودند لاکن مردان و زنان برابر هستند اما مساوی نیستند. بنده معنای این حرف فلسفی را نفهمیدم و بر و بر نگاهشان کردم. فرمودند علی گدا – آخر هروقت با بنده تنها بودیم و سر حال بودند به بنده می فرمودند علی گدا – فرمودن علی گدا چرا مثل گاو به من نگاه می کنی. عرض کردم استغفر الله حضرت امام بنده همیشه  به شما مثل یک رهبر روحانی نگاه می کنم. فرمودند لاکن منظورم اینه که تو گاوی نه من. تو داری مثل گاو بر و بر نگاه می کنی. اینجا بود که پی به دانش عمیق ایشان بردم. فرمودند لاکن اگر نفهمیدی تا برات توضیح بدم. عرض کردم من کوچکتر از اونم که حرفهای شما را بفهمم. لطفا توضیح بفرمائید. فرمودن زنان با مردان برابرند یعنی اینکه در این جهانی که شش میلیون هزار نفوس دارد عدد نفوس زنان و مردان تقریبا برابره. یعنی تقریبا سه میلیون هزار مرد و سه میلیون هزار زن. مگه اینکه جنگ جهانگیری بشود و میلیونها صد نفر مردان تلف بشوند که در آن صورت دیگه مردان با زنان برابر نیستند. پس زنان با مردان برابرند. لاکن زنان با مردان  مساوی نیستند و نخواهند بود. شما ببینید که دربین یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر آیا شصت و دو هزار نفرش هم زن بوده؟ آیا شصت هزار نفرش زن بوده. آیا شصت نفرش زن بوده؟ آیا اصلا یک نفرش زن بوده؟ اما تمام مادران دنیا زن هستند. آیا شما در طول تاریخ اسلام دیده اید که یک مردی چادر سرش بکند یا اینکه یک زنی مثلا ده تا شوهر داشته باشد. آیا تا بحال شنیده اید که یک زنی به اندازه مرد ارث ببرد. یا یک زنی شهادتش و دیه اش به اندازه یک مرد باشد. بعدش امام تاکید فرمدند که در یک مملکت اسلامی اگر از این حرفهای زن و مرد مساوی هستند زده بشه زلزله و سیل و طوفان آن مملکت را از بین خواهد برد. به این ترتیب بود که بنده توانستم بفهمم که نظر امام و اسلام در باره برابری زن و مرد چیست و چرا زنان باید در خانه باشند و فرزند بیاورند و نان بپزند و آشپزی کنند. این است که بنده به همه مقامات گفته ام که مواظب باشند صحبت از حقوق مساوی زن و مرد نکنند. ممکن است که در غرب باران و زلزله ربطی به بدحجابی و حقوق مساوی زنان نداشته باشد اما اینجا ما عقاید دیگری داریم. مجلس هم باید قانون بگذراند که مطرح کردن اینجور حرفای غربی جزا داد و باید دیه داده بشود.