Tuesday, December 24, 2013

ادامه اقلیتها در دولت روحانی!


24 دسامبر 2013
علی یونسی؛نماینده آخوند روحانی در امور اقلیتهای دینی و مذهبی گفت که پستهای کلیدی و ارشد مدیریتی کشور در آینده نزدیک به اقلیتهای قومی و 
مذهبی واگذار خواهد شد.

تلفن اتاق یونسی زنگ می زند:
صدا: سلام علیکم حضرت آیت اله. حاج قربانعلی صداقتِ مومن زاده اصل هستم حاج آقا. عرض بندگی دارم.
یونسی: به به. حاج آقا صداقت. چه عجب یاد ما کردید؟ باد آمد و بوی عنبر آورد. خبر شما را از طریق اخویتان در مکه داشتیم.
صدا: اختیار دارید حاج آقا. ما از مریدان سرکار هستیم و اونور دنیا هم که باشیم همیشه دلمون با سرکاره. راستش همراه خانواده و اهل وعیال رفته بودیم مکه برای حج عمره. جاتون خالی بود.
یونسی: زیارت قبول. زیارت قبول. ما هم به شما ارادت داشته و داریم. مکه رفتن هم که دست مریزاد داره. شما هم که ماشاءاله سالی سه چهار بار تشریف می برید.
صدا: خوب دیگه حاج آقا ما مثل بعضیا نیستیم که توی نماز جمعه جاشون صف اوله اونوقت به بهانه اینکه بچه هاشون در فرنگ درس می خونن سالی ده دفعه با عیال و بی عیال میرن فرنگ و حال می کنن. آقا زاده ها شون هم که درسشون تمام میشه همونجا وارد زندگی اقتصادی و کسب مال حرام میشن و در دیار کفر لنگر می اندازند. اما بحمداله بنده زاده ها به وطن اسلامی و به اسلام وابستگی و ارادت قلبی دارند.
یونسی: مومن ما شما را خوب می شناسم و میدانیم که مثل خود ما اهل ریا و سوء استفاده از موقعیت نیستید. در مورد آقا زاده ها تون هم مطمئن هستیم که مثل خودتان چیزی بجز خدمت به اسلام و "آقا" در سر ندارند. البته امیدواریم که سوغاتی های مکه را تنهایی میل نکنید.
صدا: اختیار دارین حضرت آیت اله. سوغاتی چه قابل شما داره. هروقت اراده بفرمائید خدمت میرسم و سوغاتی شما را هم میارم. غرض از مزاحمت همین حرفای جدید جنابعالی در مورد اقلیتهای قومی و مذهبی بود که قراره پست کلیدی بگیرن.
یونسی: بله مومن. دستور حاج آقا روحانیه. خدا خیرشون بده. خیلی به فکر اقلیتها هستن.
صدا: خداوند خیرشون بده. چه کار خیری. بنده هم میخواستم در همین زمینه یک عرضی خدمتتون بکنم.
یونسی: بفرمائید حاج آقا.
صدا: راستش میخواستم بگم که این بنده زاده دکتر غلامحسین که به شما هم ارادت خاصی داره تازگی درسش رو در رشته تکنیسیانو فیزیکو رادیو لوجیکو در کشور ایتالیا تمام کرده و برگشته. دوتا دکترای آکسفورد هم محض احتیاط گرفته و آورده.
یونسی: به به مبارک است انشاء اله. چه خوب است که فرزندان مومنین همه درس خوانده و دکتر و آماده انجام مسئولیت هستند. حالا باید یک پستی در اداره رادیو تلویزیون براش دست و پا کنید.
صدا: شما لطف دارید حاج آقا. ولی اون رادیو که ایشون خونده از این رادیو ها نیست. گفتم شاید شما قبول کنید که یک پست کلیدی از اینهایی که دارید به ایشون بدید. بیشتر دوست داره وارد شرکت نفت بشه. اونم فرزند خودتونه.
یونسی: ولی حاج آقا این پست ها برای افراد اقلیت قومی و اهل مذاهب دیگر در نظر گرفته شده.
صدا: خوب بنده زاده هم جزو اقلیتهاست. ما هشت دختر داریم و دو پسر. یعنی پسرها واقعا در اقلیت هستند. توی قوم و خویشامون هم این پسرا در اقلیت هستند. یعنی اینا در واقع اقلیت قومی هستند.
یونسی: واله تا اونجا که بنده میدانم منظور جناب آقای روحانی این بود که طرف مثلا سنی باشد و یا ارمنی و کلیمی باشد.
صدا: خوب بنده زاده درست است که مسلمان زاده است، اما خیلی هم معتقد به امور شیعه نیست. در عوض با مراسم مسیحی ها خیلی آشناست. در این چندسالی که در کشورهای مختلف فرنگ درس میخوانده بیشتر دوستانش از اهالی فرنگ بوده اند. در این مدت تعدادی از خانمهای مسیحی را هم شرعا صیغه کرده و با مسائل مذهبی اونا هم آشنایی پیدا کرده. خودش میگه گاهگاهی به عنوان احترام به مذهب آن خانمها به همراه آنها به کلیسیا رفته.
یونسی: ولی این افراد ما باید مذهبشون رو اعلام کنیم.
صدا: خوب اعلام کنید حاج آقا. بفرمائید که ایشان مسیحی هستند. بعد از یک مدتی هم که آبها از آسیاب افتاد دوباره مسلمان می شوند.
یونسی: ولی اسمشان که غلامحسین است. این را چکار کنیم؟
صدا: البته ایشان در خانواده به اسم قلی شناخته شده. اما در فرنگ که بودند دوستانشان ایشان را کلمانسون یعنی همان غلامحسین خودمان صدا میکردند. آخه در فرنگ چون مسلمان نیستن غین ندارن.  بطور اختصار هم کلی صدا میکردند بجای قلی.
یونسی: پس ایشان حالا دکتر کلمان اوسونِ صداقت مومن زاده هستن؟ چه خوب. کی بهتر از ایشان. یک مومن زاده از اقلیتهای قومی و مذهبی. ایشان حتما برای پست مدیرعامل یکی از سازمانهای ما مناسب هستند. هم مومن و هم مومن زاده و هم از اقلیتهای قومی و مذهبی.
صدا: البته اگه وزیر بشه و یا استاندار مناطق اقلیتی بشن خیلی بهتره. اگر هم نشد که همین مدیرعامل چندتا سازمان براشون مناسبه.
یونسی: وزیر در اختیار بنده نیست.  استاندار هم براشون مشکل خواهد بود چون دردسر سیاسی پیدا می کنند. فعلا اجازه بدید که در چارچوب اختیارات خودمان اقدام کنیم.
صدا: هرطور که شما صلاح بدانید حاج آقا.
یونسی: حالا چی با خودش سوغاتی برای ما آورده این آقای دکتر کلی  عزیز ما؟ از آن خانم های که نیاورده؟ ها ها ها ها ها
 صدا: نخیر حاج آقا. اونها صیغه موقت بوده. البته مقداری خرت و پرت آورده که قابل شما را نداره اما ما هرچه که داریم متعلق به شماست. خدا شاهده جیب ما و جیب شما نداره. بنده اصلا همین خونه زعفرانیه را که پارسال برای شام اربعین تشریف آوردید و خیلی هم پسندیدید به نیت جنابعالی ساختم. دوطبقه ساختمان با چهارصد متر زیربنا. آخه راستش بنده زاده خیلی علاقمند به کار در شرکت نفت است.
یونسی: خوب بله صلاحیت ایشان در حد مدیرعاملی یک سازمان بزرگ هست. یا شاید هم یک شرکت دولتی وابسته به شرکت نفت. بخصوص اینکه ایشان از اقلیتهای مذهبی هستند و دکترای آکسفورد هم دارند. بنده به ارادت شما به اهل بیت و "آقا" و علما شک ندارم مومن. جنابعالی از نزدیکان ما هستید. چه کسی اقلیت تر از آقا زاده جنابعالی. فردا تشریف بیارید اینجا و آقازاده را هم همراهتون بیاورید. سند آن خانه را هم .....
صدا: چشم حاج آقا. خدا سایه روحانیت مبارز و متعهد را از سر ما بندگانش کم نکنه.
یونسی: بفرمائید خدا سایه "آقا" را از سر ما کم نکنه. معلوم نبود اگر سایه ایشان بر سر روحانیت نبود ما حالا کجا بودیم.
یونسی گوشی را می گذارد. یک دقیقه بعد تلفن دوباره زنگ میزند. یونسی گوش را بر میدارد:
صدا: سلام علیکم حاج آقا یونسی.
یونسی: السلام علیکم و رحمت اله برکاته حاج آقا عدالت خودمان. اوضاع کارخانه مان چطور است؟
صدا: همه چی بحمداله خوبه. بعدا برای عرض گزارش خدمت خواهم رسید. اما حالا وقتتون رو زیاد نمی گیرم. میخواستم در مورد این موضوعی که اعلام فرمودید پستهای کلیدی به اقلیتها داده میشه یک عرضی بکنم.
یونسی: شما امر بفرمائید حاج آقا. شما بزرگتر ما هستید. شما که از اقلیتها نیستید؟
 صدا: نخیر حاج آقا. راستش این داماد ما که در واقع میشه داماد پسرخاله ی عروس سرکار التماس دعا دارن. ایشان هم فکر می کنن از اقلیتها هستن.
یونسی: کدامشان حاج آقا؟
صدا: همون یکی که تازه از آلمان برگشته و دکترای آکسفورد داره. در مورد اقلیت بودنش هم........
یونسی: شما نگران اون نباشید حاج آقا. بفرمائید فردا بیاد اینجا. گزارش کارخانه را هم زودتر به ما برسانید.... .....